چهار زنی که از حق خود دفاع کردند!
- فروغ اندیشه
- مقالات تربیتی

نویسنده: صفیه مخدومی
اسلام دین نابی است که نظیر آن را سراغ نداریم، دینی است سراسر عدالت و دادگری که با عقل و فطرت بشری همگام میباشد و به زن ارزش والایی قائل شده است.
زن قبل از اسلام و در زمان جاهلیت، یک موجود اضافی و ناچیز به حساب میآمد. هیچ حق و حقوقی هم برایش قایل نبودند، حتی زنده به گورش میکردند و حق حیات از او سلب میگردید. جاهلیت قبل از اسلام نمیدانست که این برخورد، ظلم بزرگی در حق زن است؛ چون او نیم پیکر جامعه محسوب میگردد و اگر به او ارج نهاده نشود، خواری و زبونی چیره میگردد.
اسلام آمد و به مسألۀ زن پرداخت و حتی سورههای به نام زنان (النساء) نازل شد و ارزش از دست رفتۀ دیروز او را دوباره بازگردانید؛ زیرا اگر زن نباشد، جامعهای نیز وجود نخواهد داشت.
آری! زن، مادر است و فرزند بدون وجود مادر به دنیا نمیآید و او در آغوش مادر پرورش مییابد.
زن، دختر و خواهری است دلسوز برای خانوادهاش. زن، همسر و تکمیل کنندۀ دین شوهرش و نیز آرامشبخش زندهگی اوست.
خلاصه اینکه زن کسی است که الله تعالی و رسول الله صلی الله علیه و سلم به او برتری داده و توجه نمودهاند و حتی به برکت ذکاوت و توجه برخی از زنان نسبت به شریعت بوده که الله متعال احکامی را نازل کرده است.
هر چند زنان شجاع و دلیر و با ابهت زیادی داریم که آنان برترین شخصیتهای تاریخ بودهاند و شخصیت هر یک از آنان به عنوان ستارۀ درخشندهای در اوراق تاریخ ثبت گردیده است، ولی در این نوشته فقط از چهار زنی که از حق خود دفاع کردهاند، یاد آوری میکنم.
این چهار زن عبارتاند از: ام سلمه، خوله بنت ثعلبه، خنساء بنت خذام انصاری و بریره رضی الله عنهن أجمعین.
اول: مادر مؤمنان ام سلمه رضی الله عنها به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: یا رسول الله! چه دلیلی دارد که من میشنوم از مردان در قرآن یاد میشود ولی از زنان یاد نمیشود؟ قبل از اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم پاسخ دهد، خداوند متعال این آیه را نازل کرد:
﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا﴾ [الأحزاب: 35].
«بدون شک مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان فرمانبردار فرمان الله و زنان فرمان بردار فرمان الله و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان بردبار، و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده، و زنان صدقه دهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار، و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردان و زنانی که الله را بسیار یاد میکنند، الله برای آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده کرده است».
دوم: در مسند احمد بن حنبل رحمه الله داستان خوله بنت ثعلبه و شوهر او أوس بن صامت رضی الله عنهما چنین آمده است: خوله بنت ثعلبه گفت: آیۀ اول سورۀ مجادله دربارۀ من و شوهرم أوس بن صامت نازل شده است. میگوید: من همسر او بودم و او پیر و بداخلاق شده بود. روزی به خانه آمد و چیزی گفت و من نیز جوابش را دادم و او خشمگین شد و گفت: تو برای من مانند پشت مادرم هستی و اینگونه مرا ظهار کرد و از خانه بیرون شد و کمی دیرتر (در حالی که این قضیه را فراموش کرده بود) مرا به سوی خود فراخواند و من برایش گفتم: تا زمانی که الله و رسولش حکم نکردهاند، امکان ندارد که درخواست تو را بپذیرم. أوس سخن مرا نپذیرفت و با هم گفتگو و مجادله کردیم تا این که نزد رسولالله صلی الله علیه و سلم رفتم و جریان را برای ایشان نقل کردم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: اشکالی ندارد او پیر شده که با تو چنین کرده، اشتباه او را ببخش، ولی خوله رضی الله عنها قانع نشده و گفت: یارسول الله! أوس جوانیام را خورد، برای او فرزندان بسیاری به دنیا آوردم تا آن که سنم بالا رفت و از بچه ماندم، اینک او مرا ظهار کرده است. باز هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: أوس اشتباه کرده، او را ببخش.
چون خوله رضی الله عنها جواب دلخواهی به دست نیاورد، در پیشگاه خداوند چنین دعا کرد: بار خدایا! من از نیازمندی و سختی حال خود در نزد تو شکایت میکنم، بار خدایا! کودکان خوردسالی دارم که اگر آنان را به أوس بسپارم، ضایع میشوند و اگر نزد خود نگه دارم گرسنه میمانند و پیاپی سرش را به سوی آسمان بلند کرده و میگفت: اللهم أشکو الیک، اللهم فأنزل علی لسان نبیک: بار خدایا! نزد تو شکایت میکنم، بار خدایا! (حل مشکلم را) بر زبان نبی خود نازل کن. تا این که دربارۀ او این آیه نازل شد و حکم ظهار را نیز بیان کرد:
﴿قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ) [المجادله:1- 2].
«البته الله سخن زنی را شنید که دربارۀ همسرش با تو گفتگو میکرد و به الله شکایت میکرد و الله گفتگوی شما دو نفر را میشنود. بیگمان الله شنوای بیناست. کسانی از شما که با زنانشان ظهار میکنند (و میگویند: تو به من مانند پشت مادرم هستی) آنان مادرانشان نیستند، بلکه مادرانشان تنها زنانی هستند که آنها را زادهاند و همانا آنان سخن زشت و دروغ میگویند و بدون شک الله عفو کننده آمرزگار است».
3- در صحیح بخاری آمده که خنساء بنت خذام انصاری رضی الله عنها نزد رسولاکرم صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: یارسول الله! پدرم مرا با کسی که از ازدواج با او راضی نیستم، نکاح کرده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ازدواج خنساء با آن مرد را لغو کرد.
4- در صحیح بخاری از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده که عایشه رضی الله عنها کنیزی به نام بریره داشت و او را آزاد کرد. شوهرش که مغیث نام داشت، غلام بود و بریره را بسیار دوست داشت اما بریره او را دوست نداشت، (با این حال بریره بعد از آزاد شدن این حق را داشت که با مغیث زندهگی کند و یا از او جدا شود،) ابن عباس رضی الله عنهما میگوید: به سوی مغیث نگاه میکردم که به دور بریره میچرخد و گریه میکند و اشکها بر روی ریشهایش جاری بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای ابن عباس فرمود: ای ابن عباس! آیا از محبت مغیث نسبت به بریره و نفرت بریره نسبت به مغیث تعجب نمیکنی؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم برای بریره فرمود: خوب است که به سوی شوهرت باز گردی، بریره گفت: یا رسول الله! آیا به من دستور میدهید که به سویش بازگردم و با او زندهگی کنم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: نخیر، من فقط وساطت و میانجیگری میکنم. بریره گفت: من هیچ نیازی به مغیث ندارم و با او زندهگی نمیکنم.
پیامهایی که از این داستانها میآموزیم عبارتاند از:
1-زنان میتوانند از حقوق خود دفاع کنند.
2- باید در جستجوی حکم شرعی اعمال خویش باشیم، تا مرتکب عمل غیر شرعی نگردیم؛ چنانچه خوله رضی الله عنها حکم شرعی قضیهاش را جستجو کرد.
3- زنان و مردان در اجرای احکام اسلامی مکلفیت همسان دارند.
4- ازدواج با رضایت قلبی حق مسلّم هر دختر و زن مسلمان است و کسی حق ندارد که او را به زور به ازدواج کسی درآورد.
5- ازدواجی که بر اساس بیمهری استوار باشد، حتی اگر یک جانب مهر بورزد، ولی دیگری نفرت داشته باشد، پایدار نمیماند و باید در امر ازدواج دقت صورت گیرد.
6- نظر رسول الله صلی الله علیه وسلم مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد، لذا بریره با وجودی که از همسرش متنفر بود، باز هم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم میپرسد: آیا دستور میدهید که با او زندهگی کنم یا فقط نظر میدهید تا مرتکب نافرمانی نگردد.
7- باید در همۀ امور زندهگی مطیع فرمان رسول الله صلی الله علیه وسلم باشیم؛ چون فرمانبرداری از دستور ایشان به مثابۀ فرمانبرداری از الله متعال میباشد.
