آرزوهای بی سرانجام
- فروغ اندیشه
- مقالات متفرقه
آرزوی های بی سرانجام
نوشته: استاد نعمت الله سبحانی
انسان از زمانی که قدم به به بستر هستی میگذارد و نسبت به زندگی معرفت حاصل مینماید، آرزوهای دور و دراز و بی سرانجامی پیرامونش را احاطه میکند، هنوز یک آرزو را تکمیل ننموده که آرزوهای دیگری به سراغش میرسد، در حقیقت آدمی در یک دنیای از آمال و آرزوهای ناپیدا و برخی هم دست نایافتنی به سر میبرد. و این آرزوهای بلند باعث میشود که انسان حقیقت زندگیاش را فراموش نماید و در غفلت به سر برد هم مرگ را از یاد میبرد و هم محاسبه و مؤاخذه روز آخرت را، رسول اکرم صلی اللهعلیهوسلم این حقیقیت را که ابن مسعود رضیاللهعنه روایت نموده است، در ضمن یک ترسیمی چنین بیان میدارند:» ابن مسعود میگوید: رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم مربعی کشیدند، آنگاه در میان آن خط ممتدی که به خارج از مربع منتهی میشد، کشیدند، آنگاه خطهای کوچکی به سوی خط ممتد وسطی از سوی پایین کشیدند و فرمودند: این انسان است و این اجلش که او را فرا گرفته است؛ آن قسمتی که بیرون از مربع است آرزوی اوست و این خطهای کوچک عوارض[ و خیر وشر دنیوی] هستند. اگر این یکی او را دچار نکند دیگری او را میگزد و اگر آن یکی دامنگیر او نشود، آن دیگری او را فرو میگیرد». بخاری«
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم چه قدر زیبا این موضوع را برای ما بیان نموده اند، یعنی این که انسان هر قدر کوشش نماید باز هم به آن آرزوهای دور و درازش نمی رسد چرا که اجل وی را احاط نموده و هر لحظه در کمین وی بوده و امکان ربودن او از این سرای فانی میباشد. طول امل (آرزو) پیامدهای زیادی دارد که علمای سیر و سلوک در این زمینه سخن گفته اند که در این جا ما به طور نمونه سخنهای از امام محمد غزالی رحمه الله را که در کتاب گرانسنگش منهاج العابدین نگاشته است میآوریم، آن بزرگوار میفرماید:
« طول امل(آرزو): آن عایق است از هر خیر و طاعتی، و جالب است هر شر و فتنهای را و دردی است سخت که خلق را در انواع بلاها میاندازد، و تفصیل این اجمال این است که چون املت دراز شد، از وی چهار چیز پیدا میشود:
اول: ترک طاعت و سستی در آن؛ که میگویی بعد از این طاعت میکنم که زمانه در پیش است، طاعت از من فوت نمیشود و به درستی که داوود طایی رحمه الله صادق است در این که گفته است: [من خاف الوعید قرب علیه البعید و من طال امله ساء عمله] یعنی: هر که از وعید حق تعالی می ترسد، دور نزد وی نزدیک است و هر که املش دراز است، عملش بد است. و یحیی بن معاذ رازی رحمه الله گفته است: امل، قطع کننده بنده است از هر خیر و طمع، مانع است از هر حقی و صبر، کشنده است به سوی هر ظفری و نفس، دعوت کنند است به سوی هر شری.
دوم: ترک توبه و تأخیر آن؛ که میگویی بعد از این توبه میکنم که روزگار وسعت دارد. من حالا جوانم، توبه در دست من است و من قدرت بر آن دارم. هر وقت که طلب کنم و بسیار است که بنده به این خیال در وادی ضلال افتاده، ناگاه اجل پیش از اصلاح عمل بر وی میآید و جان وی را میرباید.
سوم: حرص بر جمع اموال و اشتغال به آن و ترک کار آخرت؛ که میگوید: میترسم که در وقت پیری و ناتوانی گدا و فقیر باشم و به علت ضعف از من کسب نیاید. پس لازم است که چیزی را برای روز پیری و ناتوانی ذخیره سازم و این نوع خطرها، بنده را به رغبت در دنیا و حرص بر آن و اهتمام در کار رزق میاندازد که چه بخورم و چه بپوشم، زمستان سرد است و تابستان گرم و من چیزی ندارم؛ بلکه عمرم دراز باشد و در پیری، محتاجی سخت دشوار است. این گونه خیالات، بنده را به طلب دنیا و رغبت در آن و جمع کردن آن و منع آنچه در دست است، میکشد و لا اقل دل را مشغول و ملول و وقت را ضایع و قرین هم و غم بیفایده میسازد؛ چنان که از ابی ذر رحمه الله مروی است که گفت: [مرا کشت اندوه روزی که به وی نمیرسم]. گفتند که چه گونه است ای اباذر؟ گفت: آرزوی من از اجل من تجاوز کرده است. مراد آن است که آرزوی من به اندازهای است که در مدت عمر من میسر نمیشود.
چهارم: قساوت قلب و نسیان آخرت؛ زیرا که آرزوی زندگانی دراز، مرگ و قبر را از یاد میبرد. علی بن ابی طالب کرم الله وجهه گفته است: [بیم کنندهتر از آنچه من بر شما میترسم از آن، دو چیز است، طول امل و تابع شدن هوی. بیدار باش و بدان که طول امل، آخرت را فراموش میسازد و اتباع هوی مانع است از حق]. و چون آخرت را فراموش کردی، هر آینه فکرت به حدیث دنیا و اسباب عیش در صحبت مردم میشود. و از این جهت قساوت قلب پیدا میآید؛ زیرا که رقت قلب و صفت آن به ذکر موت و یاد قبر و ثواب عقاب و احوال و اهوال آخرت است». (منهاج العابدین؛ امام محمد غزالی: صـ:245-246)
این برخی از آفات آرزو های دراز و طول امل است که امام محمد غزالی رحمه الله بیان داشته است. متاسفانه اکثر ما به نوعی دچار این آفات هستیم و این آفات باعث شده تا ما را از مسیر سیر و سلوک الی الله باز دارد و امروز و فردا نماییم، از جمله اشتباهات ما نیز این است که بارهای سنگین آینده را به دوش میکشیم و بر عمر از دست رفته گذشته خود اندوه میخوریم و سپس از یک آینده موهوم که معلوم نیست به آن برسیم یا نرسیم بر اساس تراوشهای ذهنی و بدبینی های بیجا همیشه مضطرب و پریشان میباشیم در حالی که بایست انسان هر روز را برای همان روز زندگی نماید، زیرا که اگر» بار سنگین فردا همراه با بار دیروز، روی دوش امروز قرار گیرد جز توقف چیزی در پی ندارد، پس کوشش نمایید که درهای آینده و گذشته را محکم ببندید« و این نکته نیز قابل ذکر است که زندگی در چارچوب روز به معنای بی توجهی به آینده و یا ترک آمادگی برای آینده نیست. چرا که توجه انسان به فردایش و اندیشیدن در آن نشانهی خردمندی است، بین توجه به آینده و افسوس نسبت به آینده فرقی اساسی وجود دارد.
کوتاه نمودن طول امل:
همانگونه که طول امل یکی از آفات و عوایق مسیر سیر و سلوک الی الله بر شمرده شد، کوتاه نمودن طول امل نیز یکی از وسایل عبودیت و تقرب الی الله سبحانه و تعالی می باشد که انسان را به رستگاری دنیا و آخرت نایل میگرداند. عبد الله بن عمر حدیثی را از رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم روایت میکند که آنحضرت فرمودند:
(کُنْ فی الدُّنیا کَأنَّکَ غَرِیبٌ أوْ عَابرُ سَبِیل، وَکَان ابْنُ عُمَرَ یَقُولُ: إذَا أمْسَیْتَ فلا تَنْتَظِرِ الصَّباحَ، وإذَا أصْبَحْتَ فلا تَنْتَظِرِ المَسَاءَ، وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لمَرَضِکَ، وَمِنْ حَیَاتِکَ لِمَوْتِکَ.) صحیح البخاری-
رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم شانهام را گرفته و فرمودند: در دنیا چنان باش گویا که غریب و یا مسافری. و ابن عمر میگفت: هنگامی که شب نمودی منتظر صبح مباش و هنگامی که صبح نمودی منتظر شب مباش و صحت و تندرستی خود را غنیمت بدان قبل از این که به بیماری گرفتار شوی، زندگی را قبل مرگ نیز غنیمت بدان (و از آن برای انجام اعمال صالحه و توشه آخرت استفاده نما).
در این حدیث رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم به شکل ویژه عبد الله بن عمر رضیاللهعنه را نصیحت مینمایند اما به شکل عام تمامی امت را مورد خطاب قرار میدهند که بایستی در دنیا این گونه زندگی نمایید، شخص غریب و بیگانه هیچ تمایلی نسبت به سرزمین بیگانه و هیچ دلبستگی بدان ندارد و بایستی مسلمان نیز نسبت به دنیا این گونه باشد چرا که او در این دنیا بیگانه است چند روزی است و سپس به طرف سرزمین اصلی و سرای حقیقی و دایمی خود کوچ مینماید و یا تشبیه شده به مسافر، مسافر هم نیز هر لحظه آماده است تا رخت سفر بر بندد و به وطن اصلی خویش بر گردد، بدین خاطر هیچ گونه دلبستگی به وطن بیگانه و غریب ندارد. لذا مسلمان نیز در این سرای فانی آماده است تا چند صبای زندگی نموده و توشهی برای خود بیاندوزد و به جانب سرای باقی و همیشهگی رخت سفر بر بندد و در آن سرای متوطن شود.
طول امل انسان را در این سرای به فکر باقی بودن و جاوید زیستن میاندازد و مرگ را از یاد انسان میبرد، اما یاد مرگ برای انسان نهیب میزند که ای انسان متوجه خود باش که تو در این سرای برای همیش نیامدی بلکه چند روزی هستی و من سرانجام تو را به سوی خانهی جاوید و سرمدیات می برم. و چون امل کوتاه شد وموت را نزدیک دیدی و فکر دوستان و نزدیکان خود را نمودی که چگونه موت ناگهان ایشان را در ربود، در وقتی که گمان آمدن مرگ را نداشتند و شاید که تو نیز به سرنوشت ایشان دچار شوی، متنبه گردیده و از خواب غفلت بیدار میشوی.
و یکی دیگر از مواردی که باعث قصر طول امل میشود، یاد آخرت و حساب و کتاب آن روز میباشد، یاد آخرت انسان را به این فکر میاندازد که متوجه خود باش که تو چه روز را در پیش داری پس برای آن باید آمادگی بگیری و توشه بیاندوزی. و در برابر هر عملی که انجام دادهای باید پاسخگو باشی، زیرا که تو هر چیزی را که در این سرا کِشت نمودی در آنجا برداشت مینمایی.
به امید این که آمال را کوتاه نموده و به عمل مبادرت ورزیم، سخنم را با این شعر صائب تبریزی به پایان میبرم:
میکند پامال، تن آخر دل آسوده را
میشود دامن کفن این پای خواب آلوده را
جز پشیمانی ندارد حاصلی طول امل
چند پیمایی مکرر این ره پیموده را؟
آن که دارد آرزوی راه بیپایان عشق
کاش میدید این دل و دست و قدم فرسوده را
میکشد در حلقهی فرمان به اندک فرصتی
گوشمال آسمان، گوش سخن نشنوده را
از دل شب میکند در یوزهی روز سیاه
دید تا ماه تمام آن روز مشک اندوده را
دل چو غافل شد ز حق، فرمان پذیر تن شود
میبرد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را
کی برابر میکنم صائب به ماه و آفتاب؟
چهرهی بر آستان خاکساری سوده را