افراط و خشونت طلبی یا اعتدال و میانهروی
- فروغ اندیشه
- مقالات فکری

ماهیت رسالت امت اسلامی بر وسطیت و میانهروی استوار است. همان وسطیتی که الله تعالی برای ترسیم خطمشی امت اسلامی در قانون اساسی مسلمانان بیان میدارد:
﴿وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطاً﴾ (بقره/۱۴۳)
و همچنین ما شما را امت وسط و میانهرو قرار دادهایم.
هرگاه امت از این وسطیت عدول کند؛ چیزی جز افراط و تفریط نیست. عدولی که تعامل امت را با بشریت از روشی مدبرانه و خیرخواهانه بر اساس عدالت؛ به روشی نا متعادل، مستبدانه و خشونت بار مبدل میسازد.
این مبحث کوتاه مجالی نیست تا به اهمیت اعتدال و میانهروی در کار اسلامی و رسالت امت هدایتگر بپردازیم اما آنچه مورد توجه بحث ماست مقایسهی کلی میان تعامل پذیری، اعتدال و دوری از افراط و خشونت در صدر اسلام و کاستیهای عصر فعلی ما در این عرصه و دردها و آلام ناگواریاست که امت ما در پی مجال دادن به پدیدههای افراط و تفریط، در پیکرش پدید آمده و به مرض مزمنی تبدیل شده است.
در حقیقت سنت الله تعالی بر وسطیت و معتدل قرار دادن امت اسلامی برای جاری بودن ندای عدالتخواهانه و متعادل اسلام و ارائهی الگوهای معتدل برای بشریت هر زمان و مکان بودهاست. زیرا استمرار و بقای هر تمدنی بر متعادل حرکت نمودن پرچمداران و پیروان آن بستگی دارد، چه بسا مکاتب متعادل و بر حقی توسط پرچمداران نا متعادل آن به افراط و یا تفریط مواجه شده و به تاریخ پیوستهاند و یا هم، همچنان نا متعادل به حیات نا متوازن ادامه میدهند که نه بود شان برای بشریت سودی دارد و نه هم نابودی شان کدام ضرری!.
اگر به تعالیم انبیای الهی بنگریم؛ آن دعوت به فکر میانه و معتدل توسط رهبران بعدی آن دستخوش تحریف افراطی و مفرط قرار گرفت، پیروان شان را به گمراهی کشانید و نه تنها که این رهبران دینی با تحریف نتوانستند باعث تأثیرگزاری مثبت بر بشریت شوند که خود در دامان افکار انحرافی و قوانین مکاتب بشری سقوط کردند. پس حرکت استمراری در فراخنای تاریخ نیاز به حرکت معتدل بر اساس فهم درست از تعالیم منبع دارد و هر گونه برداشت افراطی و یا تفریطی جز افتیدن در مسیر شکستهگی و یا انحطاط و بطالت نتیجهی دیگری ندارد. این سنت را در ظهور و افول تمدنها و گروههای گوناگون دینی، سیاسی و اجتماعی میتوانیم ببینیم.
«افراط به معنای عملکرد بیش از حد از یک قاعده و قانون و احساسات نامتعادل در افکار، سخنان و عمل وارد نمودن است» (1) بدین معنی که آنچه به گونهی استندرد برای پیشبرد امری در نظر گرفته شدهاست، از حد معمولی آن تجاوز کند.
فرض کنید شما برای رسیدن به یک مکان مورد نظر داخل موتر نشسته اید. آنچه برای استفادهی درست از موتر برای رسیدن به مکان مورد نظر شما مهم است؛ راندن بر اساس توان ماشین و استندردهای شرکت سازندهی موتر و همچنین قوانین و مقررات پذیرفته شده رانندهگی است. در این بین اگر شما بنا بر هر دلیلی؛ عملی خلاف اصول مقرره انجام دهید، کاری خارج از حالت اعتدال محسوب میشود؛ فرض کنید اگر رانندهی دیگری کاری کرد که اعصاب تان خراب شد، موتر کم کاری کرد و حوصلهی تان را سر برد و شما سرعت تان را از حد معمول بیشتر کردید و با عصانیت تیز راندید، به این حالت افراط میگویند در نتیجهی چنین گریزی از حالت اعتدال شما هم به خود آسیب میرسانید، هم به سرنشینان موتر و هم به افراد داخل جاده. و بالعکس، اگر بنا به هر دلیلی سرعت تان را از حد معمول کم کنید و یا با سهل انگاری در مسیر راه مصروف تماشای مناظر و استراحت مفرط در منزلگاها شوید، طبعاً از مسیر عقب میمانید؛ این حالت تفریط محسوب میگردد و رسیدن به مکان مورد نظر را برای تان دشوار و یا غیر ممکن میسازد.
مسلمانان نخستین که در مکتب اعتدال پیامبر صلی الله علیه و سلم تحت تربیه مستقیم قرار داشتند، در تمام حالات ضعف و نیرومندی، شکست و تفوق، سختی و آسانی؛ اعتدال و دوری از خشونت را بر تندروی و سهل انگاری ترجیح میدادند و در هیچ حالتی از اصول ثابتهی منبع یعنی وحی الهی کوچکترین عدولی نمیکردند، لذا ما نه شاهد افراطی در عملکرد شان هستیم و نه هم تفریطی!.
اگر سختترین و دشوار ترین مراحل دعوت پیامبر صلی الله علیه و سلم را 13 سال مکه بدانیم، نه شکنجهها و آزار مشرکین و حتی شهادت یاران پیامبر توانست مسلمانان تربیت یافتهی مکتب متعادل پیامبر را به افراط بکشاند تا دست به اقدامات خشن و بدون حکمت بزنند و نه هم سه سال رنج گرسنهگی و تشنهگی شعب ابوطالب، نه هم رانده شدن پیامبر از طایف و نه هم نقشهی و اقدام مشرکین به ترور پیامبر؛ بلکه تمام واکنشهای دعوتگران پیرامون پیامبر چنان حکمت آمیز، معتدل و دور از افراط و تفریط بود که یک تازه مسلمان در مرحلهی اول به عمق این روش متعادل پی میبرد و افراط و خشونت از روش رفتاریاش رخت بر میبست. این روش متعادل تمام دروازههای استفادهی ابزاری برای مشرکین از عملکرد مسلمانان را بست و چنان کلافهی شان نمود که به بدترین افراط و خشنترین صورت مبارزه یعنی ترور پیامبر روی آوردند. اما روشهای خشونت بار همواره محکوم به شکست است.
در آسانترین و نیرومند ترین حالت زمان حیات پیامبر، که فتح مکه و بعد آن را در نظر بگیریم باز هم هیچگونه عملکرد افراطگونه و خشونتبار در تعامل مسلمانان با سایرین حتی با دشمن ترین افراد، نیز ثبت نیست.
سنت الله متعال بر این است که این امت همچنان در راه اعتدال و دوری از افراط و تفریط باقی بماند، بر همین اساس، در طول تاریخ امت اسلامی، کتلهی اصلی و بدنهی این امت؛ گرچه فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشته، اما هیچگاه از مسیر حق و عدالت، اعتدال و میانهروی دور نشدهاست. این گروههای منتسب به اسلام اند که گاه و بیگاه با عدول از خط اعتدال اسلام ظهور و افول میکنند، این روند مستقیماً بعد از حیات مبارک پیامبر صلی الله علیه و سلم آغاز و تا کنون نیز ادامه دارد و چه بسا ادامه داشته باشد. این جریانها ممکن باعث آسیبها و زخمهای جزیی در پیکر امت شوند اما هیچگاه نمیتوانند، امت اسلامی را از مسیر اصلی حرکت معتدل آن منحرف ساخته و یا به افول مواجه سازند.
ظهور اولین حرکت تفریطی در بین مسلمانان را میتوان جریان «منکرین زکات» دانست که با قرائت تفریطی از دین خواستند از اصول اسلام عقب نشینی نمایند. این جریان با عکسالعمل شدید و مدبرانهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه خاموش گردید. اما سلستاً بعدها معتزله و در دوران معاصر نیز جریانهای “عقلگرا و روشنفکر نماهای دینی” در خط تفریط سیر میکنند و میخواهند با عدول از خط وسطی اسلام از احکام آن بکاهند و یا اصول اسلامی را تعبیر و تأویل نمایند و به زعم خود شان اسلام را مدرن سازند و با تمامی پدیدههای عصری هماهنگ نمایند.
از پیدایش اولین حرکتهای افراطی که بحث اصلی ما در این مجال است، میتوان از قاتلان سیدنا عثمان رضی الله عنه و گروه خوارج نام برد. جریان خوارج با دید خاصی که نسبت شرایط زمانش داشت، با عدول از خط میانی اسلام در قرائت خویش از اصول اسلامی؛ نگاههای تندی را ترسیم نموده و به سوی افراط گام برداشت. همین افراط باعث مشکلات فراوانی برای امت اسلامی و جامعهی مسلمان آن زمان پدید آورد و سر منشای بحرانهای بعدی شد. قرائتهای خشن و نگاههای تند به قضایا باعث شد تا ایشان بر اساس فهم نارسای خویش سیدنا علی ابن ابی طالب، معاویه و عمرو ابن عاص رضی الله عنهم را محور شرارت بدانند و حکم قتل شان را صادر نمایند که بالاخره منتج به شهادت سیدنا علی رضی الله عنه گردید. این جریان دستهای مداخلهگر منافقین و سایر فرصت طلبان را نیز در بین جامعه باز نمود تا بتوانند اهداف خویش را در جامعهی اسلامی به پیش ببرند.
متوجه باید بود که فهم افراطی از دین بر اساس دوری از اسلام و عدم اخلاص به آن نیست؛ بلکه خوارج چه بسا از همه عابدتر و از همه مخلصتر بودند و نمازهای شان از همه طولانی تر و از همه قرآن را بیشتر تلاوت مینمودند، اما آنها در فهم صحیح از اسلام مشکل داشتند، به ظواهر قضایا نگاه میکردند و درک نارسایی از وسطیت و اعتدال اسلام داشتند و در پهلو، آنها فکر میکردند که اسلام را از همه بهتر درک کردهاند و چه بسا از پیامبر هم بهتر!
ذی الخویصره فردی بود که با همین تفکر به عدالت پیامبر، در توزیع غنایم جنگی در غزوه حنین انتقاد کرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم در جوابش فرمودند: «وای بر تو چه کسی عدالت میکند اگر من عدالتگر نباشم؟». اما پیامبر رحمت و حکمت با دید متعادل و میانه جلو صحابه رضی الله عنهم را از برخورد قهر آمیز با این شخص میگیرند و میفرمایند: «در آینده از نسل این شخص افرادی متولد میشوند که از دین خارج میشوند، نه به خاطر کمی وکاستی و سستی در زمینهی تکالیف شرعی، بلکه قرآنکریم را زیاد تلاوت میکنند و عبادتهای شما را تحقیر خواهند کرد». (2)
همین غرور و خود بینی، یک شخص را چنان از وسطیت خارج میسازد که به منبع وحی الهی خرده میگیرد، چه رسد به مسلمانان امروزی ما! هم قرائت و همنظر خویش را خوب دانسته و غیر آن را منحرف و چه بسا تکفیر میکند!
در طول تاریخ اسلام ما شاهد ظهور چنین طرز تفکرهایی بودهایم که با نگاههای افراطی و عملکردهای تند و شتابزده مشکلات فراوانی را برای جامعهی اسلامی رقم زدهاند.
در عصر ما نیز، متاسفانه شاهد ظهور گروههای گوناگونی با قرائتهای تند و سختگیریهای زیاده از حد در بین مسلمانان هستیم که دروازهی برخوردهای فزیکی و جنگهای فرقهای را در میان مسلمانان باز نموده و باعث گردیدهاند تا دشمنان اسلام یک گروه را علیه گروه دیگر استفاده نموده و خود در گوشه عافیت نشسته و بحران جهان اسلام را به نفع اهداف استعماری خویش مدیریت نمایند.
قرائتهای افراطی و برداشتهای وارونه از ظواهر آیات و توجیه عملکرد خشن و خشونتبار، اصلی است که امروزه روش برخوردی معتدل و حکمتآمیز را در بین مسلمانان به سوی نابودی میکشاند و این همه تنش و بحران را در جهان اسلام بوجود آورده و هر روزه از امت اسلامی قربانی میگیرد.
دوباره میباید نگاهی عمیقتری به نوع تعامل پیامبر صلی الله علیه و سلم با مخالفینش که فکر و عملکرد شان نمایانگر دشمنی و عناد نسبت به رویکرد پیامبر بود و علناً علیه ایشان نقشه میکشیدند؛ بیاندازیم تا چهرهی تابناک مدارا، عدالت، حکمت و اعتدال انسانی را آشکارا ببینیم. افرادی همچون ذی الخویصره و عبدالله ابن اُبی که به منافقت مشهور بود و دار و دستهاش که حتی به ام المومنین عایشهی صدیقه همسر پیامبر تهمت زدند، در بین جامعهی اسلامی در سایهی عدالت پیامبر زندهگی میکردند؛ اما پیامبر صلی الله علیه و سلم به اصحابش دستور نمیداد تا آنها را منافق بخوانند و گردن بزنند و… بلکه با حکمت تمام با ایشان مدارا میکرد تا مبادا بین جامعهی اسلامی در صف متحد مسلمانان کشمکش و پراگندهگی ایجاد شود و راههای نفوذ دشمن فرصت طلب در صفوف مسلمانان باز شود. این برخورد حکیمانه بود که میتوانست بسیاری از مخالفین پیامبر که دید منصف و واقع بینانهای داشتند، را مجذوب پیامبر سازد و با گرایش ایشان به اسلام به شخصیتهای پرافتخار تبدیل گرداند.
فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ( آل عمران/159)
«از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان نرمش نمودی و اگر درشت خوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برای شان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت کن و هنگامی که (پس از شور و تبادل آراء) تصمیم به انجام کاری گرفتی بر الله توکّل کن؛ چرا که الله، توکّلکنندگان را دوست میدارد».
وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ (فصلت/34)
«نیکی و بدی یکسان نیست. (هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی. بلکه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجه این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد».
اما امروزه متاسفانه دیدهای افراطی، به محکمههای تبدیل شده است که با اندکترین سوءظنی اشخاص را تکفیر، تفسیق و واجبالقتل محسوب نموده و به خود حق میدهند تا حدود الهی را به صورت گروهی و شخصی مورد اجرا قرار دهند، حقی که الله تعالی تنها برای دولت اسلامی تفویض نموده است. کشتن انسانها به چنان امری عادی و معمولی تبدیل شده که خون انسان ارزانترین شئ پنداشته میشود. طوریکه اگر قومی، گروهی، طایفهای و یا افراد یک منطقه کاری را انجام دهند که بنا به قضاوت گروه دیگری مشکل داشته باشد، تمام افراد منسوب به آن قوم، گروه، طایفه و منطقه مباحالدم محسوب شده و جواز کشتن شان صادر میشود و در این میان آنچه فراموش شده است، پاسخدهی این خونها در آخرت است.
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم میفرمایند: روز قیامت اولین امری که به آن رسیدهگی میشود، خون هاست. (3)
قتلها، ترورها، انفجارها، انتحاری ها، سر بریدنها، کشتار غیر نظامیان و جنگ افروزیهای امروزه در بین مسلمانان ناشی از همین دیدگاههای متحجرانهای است که برخی از جریانها بدان مبتلا شدهاند. در این در میان اگر نگاهی به تمام این کشاکشها و جنگها بیاندازیم در کدامین نقطهی جهان اسلام به مشاهده میرسد که یک صف واحد از مسلمانان در مقابل کفار و غیر مسلمانان شکل گرفته باشد و به جهاد بپردازد! مگر در فلسطین.
نمیتوان قیام ملتهای مظلوم را در برابر دستگاههای استبدادی و دیکتاتوران معاصر، جریانهای بهار عرب را در این شمار آورد که آن بحث جداگانه ای است؛ اما برخورد مسلحانه و قهر آمیز در شرایطی که امت اسلامی آسیب پذیرترین زمانش را از ناحیهی جنگهای تحمیلی و نابودگر سپری میکند و خفاشان استفاده جو در کمین بروز چنین حوادثی اند، تأمل بیشتری در این گونه اقدامات را میطلبد.
اما در سایر درگیری های خشونتبار در جهان اسلام، ترور و وحشتی که حاکم است، چه کسانی از آن سود میبرند و چه کسانی آسیب میبینند و نابود میشوند؛ جز آسیب فزیکی و روحی در پیکر امت اسلامی و نابودی پتانسیلها، ظرفیتها و منابع سرزمینهای اسلامی!
موضوع مهم دیگری که در همین عرصه قابل تذکر و تأمل جدی است، بحث استفادهی ابزاری و جنگ فکری و روانی است که غرب به صورت جدی از آن بهره میبرد. بیشترین تئوریهای شکست خوردهی نظریه پردازان غربی در میدان مبارزه با فکر اسلامی که هیچ دلیل اثباتی در طول تاریخ برای آن نبود، اکنون با استفادهی ابزاری از عملکرد جریانهای خشونتگرا در جهان اسلام به مستند تبدیل میشود و برای آن دلیل عینی دست و پا میشود و با استفاده از غول های قدرتمند و پر نفوذ رسانه های، چنین شبهههایی را در افکار عمومی جهانی القاء سازند: اسلام و تروریزم، اسلام و خشونت، اسلام دین شمشیر، دین زور، ترور و کشتار، اسلام دینی که با اجبار و شمشیر گسترش یافت، دینی که آزادی عقیده را بر نمیتابد و با بشریت امروز نمیتواند زندگی مسالمتآمیز داشته باشد. اسلام دینی که مایهی عقب ماندگی کشورها شده و توان تعامل با زندگی عصر و دنیای مدرن را ندارد.
رسانههای جهانی نیز همپای قدرتهای استعماری با اغراض تمام قضایای خشونتبار را در جهان اسلام پوشش داده و هر گزارش خورد و بزرگی تیتر درشت اخبار و گزارشهای شان را تشکیل میدهد و هر مجالی که سخن از انتحار و کشتار است، تصاویری از مسلمانان به نمایش گذاشته میشود تا اسلام را بیشتر به خشونت و افراط پیوند بدهند. با این روند، برد غربیان بی هیچ نبوده طوری که هر جا فردی را باریش بلند و کلاه، حجاب و یا لباسی که منسوب به مسلمانان محسوب شود، ببینند به صورت فوری تصویر یک تروریست در ذهنها نقش میبندد و ماموران نظامی نیز به بهانهی امنیتی مشکلات بزرگی را برای مسلمانان خلق میکنند.
فرهنگ افراطگری حاصلاش جز خشونتگری نیست؛ آسیبی که جامعه از افراطگرایان میبیند با آسیبی که از جانب دشمن بر پیکر امت اسلامی وارد میشود قابل مقایسه نیست. یعنی ضرر افراطگرایان گاهی میتواند به مراتب بیشتر باشد. از همین جاست که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم امتش را نسبت به افراط گرایی هشدار می دهند و به میانهروی فرا میخواند:
«ایاکم و الغلو فی الدین» (4). «از پیمودن راه افراط در دین برحذر باشید».
«میانه روی کنید و بر حق استوار باشید». (5)
بروز چنین خشونتها و افراطگراییها در میان مسلمانان بر خشونت و افراطگرایی میافزاید و خط اعتدال، میانهروی و عدالت را کم رنگ و کم رنگتر میسازد. هر گروه با عقدههایی که از گروه دیگر گرفته است، به خود حق میدهد تا انواع روشهای خشونتآمیز و خانمان برانداز را علیه گروه دیگر به کار ببرد و این را حق مسلم خود میداند و هر کس را که با روش و اعمال گروهش مخالفت کند، را نیز از دین خارج دانسته و مباح الدم اعلام میکند.
عدول از خط اساسی اعتدال و میانهروی و گرایشهای افراط و تفریط نه تنها امت اسلامی را در بحرانی خانمانسوز دچار ساخته و ماهیت تعامل داخلیاش را نا رسا ساخته؛ بلکه در سطح تعامل بیرونی نیز سدی محکم در برابر تعامل و تأثیرگزاری امت اسلامی به عنوان خیر امم و توجیه کنندهی بشریت به خیر و نیکی قرار گرفتهاست و توان ادای رسالت جهانی را از امت ما سلب نمودهاست.
حال؛ با این وصف، زمانی که روش رفتاری حکمتآمیز و معتدل در بین خود مسلمانان چنین در بحران عمیق فرورفته باشد، چه مجالی برای پیروان خط اعتدال برای تعامل مثبت و تأثیر گزار با غیر مسلمانان باز میگذارد، تا زمانی که به درمان دردهای داخلی امت نپردازند.
امت اسلامی در حالی به این بحران دچار شده است که بعد از یک دورهی طولانی خواب غفلت، انحطاط عمیق و سقوط در پرتگاه استعمار غربی؛ دوباره در حال بیداری و باز یابی هویت خویش است. یکی از عوامل عمدهی بحران فعلی، فقر علمی و فهم نادرست از دین، مقاصد دین و رسالت امت اسلامی در جهان معاصر است که در دوران انحطاط به آن دچار شده است و این مهم رسالت علماء، اندیشمندان و دعوتگران مخلص این امت را سنگینتر میسازد تا در راستای گسترش فهم صحیح از اسلام بر اساس خط اعتدال و عدالت در بین امت اسلامی و به خصوص جوانان مسلمانان تلاش همهگیر نمایند تا جوانان با تمسک واقعی و پایبندی عملی به ارزش های اسلامی، شکار افکار افراط و تفریط جریانهای خشونتطلب نشوند، بلکه به پتانسیلهای محرکی برای بلند کردن پرچم اعتدال اسلامی تبدیل شوند و معرف الگوهای واقعی مسلمانان در تعامل حکمتآمیز با جهانیان و دعوتگران هدایت و روشنگری باشند.
منابع:
1. مقالهی انترنتی (نگاهی به خشونت و افراط گرایی مذهبی) نوشتۀ دوکتور احمد نعمتی منتشر شدۀ سایت اصلاحوب.
- صحیح بخاری – 9/ 17
- سنن ابن ماجه (2/ 873)
- سنن نسائی ۳۰۵۷
- صحیح المسلم
