امنیت اجتماعی و جایگاه وطن
- فروغ اندیشه
- مقالات اجتماعی

هرگاه سخن از امنیت به میان آید، پیش از همه اذهان متوجه جانب نظامی آن شده و اکثریت مردم آرامش کوچه و خیابان را از آن منظور می دارند؛ اما زمانی کلمهی « اجتماعی » با واژهی «امنیت» ترکیب می شود، بار معنایی بسیار گسترده به خود گرفته و مدلولات فراوانی را در خود می گنجاند که شامل اموری می شود بس فراگیر مانند:« امنیت انسان نسبت به درآمدش به گونهای که نیازهای او را کفایت کند، امنیت انسان نسبت به جان و آزادی و کرامتی که آفرینندهی پاک او را بدان گرامی داشته است. امنیت انسان نسبت به دین و باور ها وامنیت انسان نسبت به وطنش که بدون امنیت وطن سخن دربارهی هر نوع امنیتی در جامعه بیهوده است!
«بی گمان وطن و به ویژه آنگاه که خطرات آن را احاطه کند، همچون کشتی ای است که راه خود را در دریایی خروشان میپیماید، لذا چنانچه این کشتی سوراخ شود، هیچ سرنشینی در آن ایمن نخواهد بود، فرقی نمیکند که سرنشین آن سیر یا گرسنه، پوشیده یا برهنه ، دانشمند یا نادان، سالم یا بیمار و دارای هر طرز فکری که باشد!
از همین رهگذر است که امنیت اجتماعی و احترام به فطرت وطن خواهی، در نگرش اسلامی از جایگاه مشخص و ممتازی برخوردار است.
چون اسلام دینی است که به همهی جوانب پیدا و ناپیدای زندگی انسان نظر دارد، نتیجتاً برپایی آن جز در یک مکان، و موقعیت جغرافیایی(وطن) امکانپذیر نیست؛ و این و طن هرگز اسلامی نمیشود، مگر اینکه در آن وابستگی ملی به یکی از ابعاد کلی وابستگی اسلامی بدل گردد.»
بدین معنا که درضمن تلاش برای قرار دادن اسلام در دلها به عنوان دوست داشتنی ترین دین، جایگاه سرزمین و وطن نیز در دل ها عزیز و دوست داشتنی گردد تا جهت حاکم نمودن عزیز ترین قانون و روش زنده گی بردوست داشتنی ترین وطن تلاش های تمام اقشار ملت روند طبیعی به خود بگیرد و وابستگی ملی به یک حس دینی و عقیدتی بدل گردد.
بنابراین اسلام دینی است که از پیروان خویش میخواهد تا برای خیر و سعادت وطن تلاش و کوشش کنیم، زیرا برپایی اسلام به عنوان یک نظام سازنده، بدون وجود وطنی که در آن تجلی یابد، میسر نیست. و اسلام نظامی نیست که تنها در «دلها» تحقق یابد!
از این روی برای تحقق امنیتی که بتوان در سایه آن اسلام را در آن به پا کرد یا برای برقراری امنیت اجتماعی برای انسانی که خواهان اسلام است راهی جز وجود وطن آرام نیست، پس امنیت یعنی اسلام و اسلام یعنی امنیت.
توجه به وطن پاسخ گویی به ندای فطری انسان و قرآن کریم از دوستی فطری انسان به وطنش همچون دوستی او به زندگانیاش سخن میگوید، از این رو اخراج او از وطن برابر قتلی است که انسان را از شمار زندگان خارج میکند!
{وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِیَارِکُم مَّا فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِیلٌ مِّنْهُمْ){نساء: 66.}
« و اگر ما بر آنان واجب میکردیم که خویشتن را بکشید،(برای دین جان فدایی کنید) و یا این که از سرزمین خود بیرون روید، این کار را جز گروه اندکی از آنان انجام نمیدادند (و اطاعت فرمان نمیکردند).
از بندهای پیمانهایی که خداوند پاک و بلند مرتبه با بعضی از امتها بسته است درمییابیم که بیرون راندن افراد از سرزمین و محروم کردن آنان از وطنشان برابر با ریختن خون آنان است: (وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ ){ بقره : 84.}
« و (به یاد آورید) هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین و خانه و کاشانه خویش بیرون نکنید.
همچنین ریختن خون انسانها و اخراج آنها از عواملی است که اهل این جنایت را الله متعال در دنیا به ذلت و رسوایی و در آخرت به درناک ترین عذاب گرفتار می گرداند: (مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ){ بقره : 85 } «برای کسی که از شما چنین کند، جز خواری و رسوائی در این جهان نیست، و در روز رستاخیز (چنین کسانی) به سختترین شکنجهها برگشت داده میشوند، و خداوند از آنچه میکنید بیخبر نیست. »
قرآن کریم در آیات 243 و 244 سوره مبارکه بقره استقلال و آزادی وطن را که نتیجهی حس وطن خواهی و شجاعت اهل آن در دفاع از امنیت آن است، «زندگانی» اهل آن دانسته است، و در عین حال از کسانی که نسبت به امنیت و استقلال وطن کوتاهی کردند به عنوان «مردگان» یاد کرده است؛ و در نهایت آیات بازگشت روح وطن خواهی را به کالبد کسانی که قبلاً نسبت به امنیت وطنشان کوتاهی کردند، همچون بازگشت روح زندگی به پیکر کسانی دانسته است که قبلاً به مرگ دچار شده بودند.
با توجه به آنچه در مورد اهمیت وطن و وطن دوستی در پرتو رهنمود های دینی گفته شد، و آنچه که در کشور ما می گذرد روشن می شود که نا امنی و کم مهری نسبت به مصالح کشور و بی توجهی نسبت به منافع ملی بیشتر ریشه فرهنگی و معنوی دارد و همین سبب شده که زمینه های مداخله برای بدخواهان ملت افغان فراهم شود و امروزه ما به اشارهی این همسایه و آن همسایه چه با انگیزه های مادی و یا ایدوئولوژیک تیشه بر ریشه خود می زنیم و فرزندانی از همین آب و خاک امنیت و آسایش را از هم وطنان خود گرفته به منافع ملت خود هیچ باور و ایمان ندارند، که این از بزرگترین چالش ها بر سر راه امنیت و حفظ ارزش ها و حدت ملی است. حال اگر ما فکر کنیم که با بستن پیمانی با آن کشور سود جو و منفعت طلب و گفتگو با این گروه و آن گروه غیر متعهد به آرمان های ملی، می توان در کشور امنیت آورد، سطحی نگری محض بوده و به صراحت می توان گفت با این بازی های مضحک سرپوش گذار بر سر سیاست های استعمار چیان، نمی توان مشکلات امنیتی این کشور را حل کرد؛ بلکه باید با تمام ابزار و امکانات مادی و معنوی حس وطن دوستی و تعلق به خاک و سرزمین و منافع کشور را تا سرحد احساسات اسلامی و دینی ارتقاء داد!
