انزوای فکری متربی

نویسنده: سوما نظری

 

 

امر تربیت امانت سنگینی است که مربیان در حوزه‏‌های ‏مختلف، به ویژه در دامن دعوت الی الله به دوش دارند و بی­‌شک از چند و چون ادای این امانت در نزد پروردگار شان مورد سوال قرار خواهند گرفت:

(إِنَّ اللَّهَ سائِلٌ کلَّ رَاعٍ عَمَّا اسْتَرْعاهُ: أَحَفِظَ أَمْ ضَیَّعَ) [ابن حبان با سند صحیح] «همانا خداوند از هر مسؤولی درباره آن­چه به او امانت داده است، سوال می‏‌کند که: آیا آن را حفظ کرده یا ضایع نموده است». 

بناءً مربی باید به همۀ ابعاد تربیت متربی اشراف داشته باشد، یکی از این ابعاد تربیت فکری است.

انزوای فکری یکی از مشکلات تربیت فکری است که در اکثریت برنامه‏‌های ‏دعوی‌تربیتی به چشم می‏‌خورد. واژۀ انزوا یا عزلت را به این معنی می‌‏آورند: گوشه‌‏نشینی و یک‏سوشدن از خلق و کناره‏‌گیری؛ انزوای فکری یعنی افکار متربیان در دایره‌‏ای تنگ، به دور از آمیزش با افکار موافق و مخالف پرورش یابد و پیوسته تلقین و تقلید یگانه راه پرورش فکری باشد.

در پروسۀ تربیت، رابطه مربی با متربی بایستی یک رابطۀ پویا باشد؛ نه این­که تقلید محض در میان بوده و متربی بدون چون و چرا و اعمال اندیشۀ خویش، همۀ سخنان مربی را بپذیرد، بدون این­که کوچک‏ترین نقدی بر آن داشته باشد؛ ورنه در چنین فضایی متربیانی با شخصیت‏‌های ‏شکننده پرورش می‏‌یابند و با اندک بادی می‌‏لرزند و حتی از ریشه درمی‌‏آیند!

در برنامۀ تربیت ممکن است انزوا به دو شکل نمود یابد:

یکی انزوا از افکار مخالف: به این معنی که مربی، متربیان را از آشنایی با افکار و فلسفه‏‌های ‏مخالف به قصد محافظت ایشان از شر این افکار دور نگه‏‌می‏دارد و اجازه نمی‏‌دهد در این خصوص در میان متربیان بحث و مناقشه‏‌ای صورت گیرد. در چنین جوّ تربیتی موقف متربیان در برابر این فلسفه‏‌ها ‏رد مطلق، دشنام دادن و بدعت و گمراهی خواندن آن­ها خواهد بود، نه مناقشه برای بیان بطلان آن­ها با دلیل و برهان.

دیگری، انزوا از نقد و بررسی افکار شخصی‌ت‏های ‏برجستۀ علمی: در این­جا برای متربی، شخص معیار قرار می‏‌گیرد، نه منهج و افکار؛ به این معنی که به متربی این‏گونه وانمود می‌‏شود که فلان شخصیت چنان است که هرگز نمی‌‏توان آن را مورد نقد قرار داد و دستِ رد بر سینۀ سخنانش زد و به تبع آن روی سکوی تربیت تراژدی تقلید محض از شیخ و استاد بدون درنظرداشت قواعد و ضوابط علمی به نمایش درمی‏‌آید و سرانجام مقلدینی به ارمغان می‌‏آورد که هیچ راهی به جادۀ اجتهاد نمی‌‏یابند. حال آن­که منهج و برنامه همان هدایت نبوی است که از جانب الله متعال آمده است نه شخصی خاص:

(اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ) (سوره الأعراف، آیه: 3)

«(ای اهل ایمان) از آن­چه از خدای تان به­‌سوی شما فرستاده شده پیروی کنید و پیرو دستورهای غیر او نباشید و جز خدا را به دوستی مگیرید. اما اندکی بدین پند متذکر می‌گردید».

در چنین سیستم تربیتی، متربی از نگاه فکری و تفکری استقلال‌‏یافته ندارد و قادر به تمییز بین حق و باطل، به معنی واقعی نیست و در نتیجه اندیشه‌‏ها ‏و جریان‏‌های ‏دیگر را به درستی ارزیابی و بررسی کرده نمی‌‏تواند و موقف خویش را در برابر جریان‏‌های مختلف فکری ابراز کرده نمی‌‏تواند و سرانجام خیر و بهره‌‏ای که توقع می‏‌رود به مسیر حرکت خویش داشته باشد، هرگز نخواهد داشت.

جهان امروز ما با توجه به جریان‏‌ها و حرکات مختلف فکری‌فلسفی نیاز مبرم به اذهانی آزاد از طوق‏‌های ‏جهالت و بندهای هوس و تقلید دارد؛ تا با تمسک به منهج ربانی واقعیت‏‌های ‏امروز را بررسی و پرده‌‏های ‏باطل را بدَرند. مربی برای پرورش چنین اذهانی می‌‏تواند به برخی از این راه‏‌ها ‏و وسایل دیگری از این دست چنگ زند:

  • خوب است مربی از راه مناقشه و طرح پرسش با متربیان وارد پروسۀ تربیت شود، نه از راه تلقین؛ یعنی تربیت باید با ایجاد مناظره در میان متربیان صورت بگیرد و از همان آغازِ مسیر تربیت، به آن­ها روش‌‏ها ‏و آداب مناقشه آموزش داده شود.
  • سپردن تحقیقاتی مختصر به متربیان در رابطه به فلسفه‌‏های ‏مختلف فکری، برای باز کردن نگاه شان و آگاه کردن آن‌­ها از جریان‌‏های ‏فکری ماحول شان و بررسی نکات مثبت و منفی آن­ها خالی از نگاه تعصب آمیز؛ و سرانجام پذیرفتن نقاط قوت آن­‌ها با پیشانی باز و معذور دانستن شان در نکات منفی.
  • مهیا کردن فرصت‏‌هایی ‏برای دیدار و ملاقات حضوری با کسانی که در یک موضوع با فلسفه و برنامۀ فکری مربی و متربی اختلاف نظر دارند و مطرح نمودن یک مسأله و مناقشه روی آن و در نتیجه مشاهدۀ عملی مناظرات علمی و استدلال‏‌های ‏آراء مخالف و سرانجام آموختن این روش برای ورود به مناظرات علمی بزرگ‏تر.
  • مطالعۀ تحقیقات و نوشته‌‏هایی ‏که در مورد اهمیت استقلالیت فکری و انزوای فکری سخن می‌‏راند، به این ترتیب که بخشی از برنامۀ تربیت، مطالعۀ همین آثاری باشد که به خودی خود انزوای فکری را به مرور زمان از بین ببرد.
  • استفاده از وسایل ارتباط جمعی نوین برای راه‌­اندازی مناظره‌‏های ‏علمی در خصوص موضوعات مختلَف فیه با گروه‌‏های ‏مخالف فکری. اشتراک متربیان به رهبری مربی در این­چنین مناظراتی جرأت انتقاد را در آن­ها زنده کرده و جسارت رد آراء مخالف را به ایشان می‌‏دهد.

در نتیجه باید ایمان و یقین کامل داشت که باطل ضعیف و شکننده است و هرگز نباید هراسی از آن در دل مربی یا متربی باشد؛ زیرا سرانجام «نَقْذِفُ بالحق عَلَى الباطل فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ» «ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می‌گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بی‌درنگ نابود می‌شود»؛ این وعدۀ الهی است و او خلاف وعده نمی‏‌کند. اگر امروز باطل بر حق برتری یافته، به خاطر قوت و حقانیت باطل نیست؛ بلکه به خاطر انزوای فکری اهل حق و ناتوانی شان در دفاع از آن با استدلال و برهان است. امروزه روزگار انزوا و عزلت نیست، باید با همه درآمیخت تا حق و حلال و حرام را به ایشان گوش­زد شود و توجیه و توصیه و نصیحتِ متربیانِ دعوتگر از مردم دریغ نشود؛ زیرا هنوز هستند کسانی که گوش شنوایی برای شنیدن سخن حق دارند!

منابع: 

1- قرآن کریم؛ 

2- صحیح ابن حبان؛ 

3- فرهنگ دهخدا؛ 

4- سایت صیدالفوائد

اشتراک گذاری
فروغ اندیشه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *