بهای ضعف و ناتوانی
- فروغ اندیشه
- مقالات روانشناسی

نویسنده: دکتر عبد الکریم بکار
ترجمه: نعمت الله سبحانی
ما در این مورد که دنیا سرای آزمون و ابتلای نیرومندی و ناتوانی، نیکی و بدی است، اختلافی نداریم و اما اختلاف ما در مورد پاسخ به پرسش ذیل است که: آیا احتمال رستگاری و پیروزی در آزمون خیر و نیرومندی بیشتر است و یا در آزمون شر و ناتوانی؟ خِبرگان و دانشوران با تجربه در این زمینه چه میگویند؟
اگر به متون و گفتههای مأثور نگاهی داشته باشیم، میبینیم که برخی متون به ایجابیات داشتن توانایی و نیرومندی تاکید میورزند و برخی به ضعف و ناتوانی اشاره مینمایند و برخی نیز به صورت واضح و مشروط بیان میدارند، مانند این فرموده رسول الله صلیاللهعلیهوسلم: چه نیکو است مال نیک برای مرد نیکوسیرت.
مقایسهی گذرا در این زمینه:
- اگر نظری کوتاهی در ادبیات دیرینیان مان داشته باشیم، خواهیم دید که تمجید و ستایش ناتوانی و ضعف، فقر و خودکمبینی و کوبیدن نفس خودی در آثارشان درج گردیده است، برای نمونه، در نزد صوفیه مشهور است که ذکر، عزلت، سکوت و گرسنگی از امور اساسی سیر و سلوک، صفای قلب و پارسایی است. از این رهگذر، کسی در میدان تربیت پیشوا و پیشگام است که به ذلیل نمودن نفس بپردازد و بهرهی از رشد و نمو و فعالیت بر خوردار نباشد، و سرانجام بر اساس این ایده و نگره، اکثر مردم جهت هماهنگی با آن و گزینش راه میانهی، بدان متمایل شدند. از این رو ما در درازنای تاریخ مان نه کار خیلی بدی انجام دادهایم و نه هم توانستیم نقش خیلی تاثیر گذاری داشته باشیم (یعنی به شکل متوسط زیستهایم).
- ما اکنون در عصر جهانیشدن قرار داریم، و جهانیشدن دارای قانونی است که نیرومندان و ثروتمندان را برتری بخشیده و بیشترین تاثیر را در بهرهکشی از مستمندان، بیسودان و انسانهای تنبل و بیکاره دارد، و باعث میشود تا انسانهای ضعیف و مستمند دچار مشکلات شده و شایستگیهای شان به پستی بگراید؛ و این بدین معنا است که صاحبان ضعف میدانی برای تاخت و تاز صاحبان قدرت و نیرومند قرار گیرند. در حقیقت ناتوانی در طول تاریخ باعث شده تا نیرومندان، ضعیفان را مورد بهره بر داری خواستههای شوم شان قرار دهند.
اما شرایط کنونی خیلی اسفبارتر و دشوارتر است، شخص مستمند و فقیر اگر در بین مستمندان زندگی مینماید و یا انسان نادان در بین نادانان میزید و یا هم انسان نامنطم در بین انسان های نامنظم حشر و نشر دارد، در حقیقت با نیمی از مشکلات روبه رو میشود واما مشکل زمانی دشوار میشود که مستمندی در بین ثروتمندان و یا جاهلی در بین دانشمندان و یا هم شخص نامنظمی در بین انسانهای منظم زندگی نماید، در این وقت تمام مشکلات و نابسامانیها خود را نیز به مستمندان و فقیران نسبت میدهند و این موضوعی خیلی بعیدی نیست چون ما در جهانی زندگی میکنیم که مالامال از کشمکشها و خصومتها و رقابتهای ناسالم است.
- از قدیم الایام عرب گفته: «انسان محاصره شده، سلامت بیرون نمیشود». و این مثل تصویری مستقیم از انسان ضعیف را برای ما بیان میدارد؛ زیرا که ناتوانی پیرامون صاحبش را از موانع و حواجز انباشته مینماید به سان دیوارهای بلندی که چهار اطراف شهری از شهرها را احاطه مینمایند، میباشد. بدین ترتیب شخص ناتوان احساس میکند که وی دستبسته یا بازداشت شده است و یا هم احساس ناتوانی و بغرنج مینماید. به سبب عدم تواناییاش، همگام و همراه شدن با زمان و عصرش و عدم تعامل در برابر چالشهای پی در پی. شخص ناتوان و ضعیف دارای دید بسیار تنگ و بستهی است و این احساس در زندگی، تاثیرش از تاثیر حصاری که در اطراف یک شهر و یا قریهی پیرامون مردم میکشند، بیشتر است. چرا که حصار روحی و شعوری زیانش بر ساختار عقلی و روحی انسان بسیار ژرف و عمیق میباشد، و هنگامی که ساختارهای اساسی و بنیادی انسان دچار بیماری شوند تمام بدن نیز دچار تزلزل و ناهنجاری میشود.
- انسان ناتوان و ضعیف، وقتی خود را در برابر مشکلات شخصی خود ناتوان مییابد و از حل آنها احساس عجز میکند، در حقیقت انسان طُفَیلی و باری بر جامعه می شود چرا که یکی از سنتهای الهی در جهان هستی این است؛ انسانی که از تدبیر امور زندگی خصوصی خود عاجز بماند در حقیقت خود تبدیل به یک چالش و مشکل در جامعه میشود و این را ما در زندگی بسیاری مشاهده مینماییم.
- بیگمان انسان هیچگاه در مورد بخشش و مساعدت دیگران فکر نمیکند مگر این که در وضعیت خوبی از نیرومندی و استغنا قرار داشته باشد. و از سنت های الهی در آفریدههایش این است که شخص ناتوان و فقیر و کسی که از ذکاوت کمی بر خورد دار است همیشه منتظر مساعدت و یاری دیگران است، و این یک موضوع بسیار مهمی است، متاسفانه بیشتر جوامع اسلامی ما ضعیف است، بدین ترتیب همیشه از ابنای جامعهخویش انتظار مساعدت و یاری دارند در حالی که خود بسیار کم برای دیگران عطا میکنند و این خود یکی از اسرار ضعف اعمال خیریه در جوامع ما است.
- مهم این است که ما درک نماییم که علت اساسی ضعف و ناتوانی افراد و امتها بر میگردد در ذات خود ایشان، دادههای دیگران که زندگی عمومی و خصوصی ما را در بر گرفته و یا سهم دیگران در پیشرفت و پسرفت ما در تمام عرصهها بسیار اندک است، و در حاشیه زندگی ما قرار دارد و این چیزی است که ما از آیات ذیل میفهمیم، الله سبحانه و تعالی میفرماید: {وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا} [آل عمران: 120] و اگر ( در برابر اذیّت و آزارشان ) بردباری کنید و ( از دوستی با ایشان ) بپرهیزید، حیله گری ( و دشمنانگی خائنانه ) آنان به شما هیچ زیانی نمی رساند.
{أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ} [آل عمران: 165] آیا هنگامی که مصیبتی (در جنگ احد) به شما دست داده است (و می گویید:) این (کشتار و فرار) از کجا است؟! و حال آن که (در جنگ بدر) دو برابر آن، (پیروزی) کسب کردهاید (و از طرفی کشته و اسیر گرفته اید؟!) بگو: این (شکست خوردن و کشته شدن) از ناحیه خودتان (و نتیجه مخالفت با رهنمودهای رسول خدا و پیروی او حرص و آزتان) است.
علت اساسی در ناتوانی افراد بر کمبود و ضعف مواهب و نیرومندیها، بر نمیگردد بلکه بر ضعف ارادهها، آشفتگی و پریشانی نگرهها نسبت به ماهیت و محیط خود، بر میگردد. ناتوانی امتها، ملتها، نهادها و سازمانها، مشکلات اساسی شان در کمبود امکانات و وسایل نیست بلکه بر سوء اداره و فسادی که در تار و پود شان تنیده، نهفته است.
با ارادهی استوار، دورنمای روشن و شفاف، با پارسایی و تقوا، با شفافیت و ابداع، در هر ادارهی که گام بنهید، کامیاب و رستگار میگردید. و در فرجام کار، یک جامعه از حالت ضعف و ناتوانی به قوت و نیرومندی تبدیل شده و مردم نیز از یک حالت به حالت دیگری متحول میشوند.
