توجیهات تربیتی قرآن به پیامبر ﷺ
- فروغ اندیشه
- مقالات تربیتی

نویسنده: فرزان خاموشی
اسلام برای تربیت انسان از وسایل متعددی بهره جسته، که از جملهی این ابزار، تربیت به وسیله الگوی عملی است که بسیار تأثیرگذار میباشد.
بر این اساس قرآن شخصیت پیامبر ﷺ را به عنوان الگویی کامل و عملی برای اهل ایمان معرفی میکند، که تمام اصول، و مبادی و ارزشهای اسلام در شخصیت ایشان تجسم و تحقق یافته است. پیامبر ﷺ بزرگترین الگو و نمونه در تاریخ طولانی بشریت میباشد.
محمد قطب میگوید: بدون شک شخصیت پیامبر ﷺ نشانه و معجزه برای یک زمان، یک عصر، یک نسل، یک امت، یک مذهب و یک محیط نیست، بلکه شخصیت ایشان آیت و نشانهی عالم هستی برای تمامی مردم و همهی نسلهای آینده است.
«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» [انبیا/۱۰۷] (و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم).
«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» [سبا/ ۲۸] (و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمىدانند)
دوستداران واقعی پیامبر ﷺ پیوسته در تلاشند تا میزان شباهت و تفاوت عملکرد خود را با نوع عملکرد پیامبر، مورد بازبینی و ارزیابی قرار دهند تا هرچه بیشتر خود را به ایشان نزدیکتر کنند. زیرا به تعبیر قرآن ملاک نزدیکی به پیامبران، در میزان همراهی و همخوانی شخص با راه و روش پیامبران نهفته است. «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» [ابراهیم/ ۳۶] (پروردگارا آنها بسیارى از مردم را گمراه کردند پس هر که از من پیروى کند بى گمان او از من است و هر که مرا نافرمانى کند به یقین تو آمرزنده و مهربانى).
در واقع مهمترین دغدغهی فرد مسلمان و مومن در قبال پیامبر ﷺ، کوشش در راستای همراهی و همگام شدن با ایشان است.
قرآن میزان ادعای عشق و محبت به الله را در همراهی و تبعیت از پیامبر ﷺ معرفی میکند و میفرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» [آلعمران/۳۱] (بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است).
ثمره این همراهی و پیروی (محبوب خداوند شدن) است.
دکتر یوسف قرضاوی شخصیت پیامبر ﷺ را اینگونه معرفی میکند: پیامبر شخصیتی است، که به واسطهی قرآن پرورش یافته و مردم را از طریق قرآن پرورش میداد. (فإنه أُدِّبَ بالقرآن، و أدَّبّ الخلق به) و در این راستا پیوسته از خداوند میخواست که ایشان را به محاسن و مکارم اخلاقی آراسته گرداند. (اللهم کما أحسنت خَلقی فحسِّن خُلقی).
بر این اساس نگارنده در پی پرداختن به نمونههایی از تربیت الهی، در خصوص پیامبر رحمت ﷺ میباشد. امید است که مورد استفاده خوانندگان قرار بگیرد.
نمونههایی از توجیهات تربیتی قرآن خطاب به پیامبر ﷺ :
۱- خداوند به پیامبر ﷺ یادآور میشود که پایداری و استقامت ایشان بر راه حق، فضل و توفیقی از جانب خداست و اگر حمایت خدا نبود چه بسا ایشان هم به راه انحراف کشیده میشد: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَهٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ» [نساء/۱۱۳] (و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود طایفهاى از ایشان آهنگ آن داشتند که تو را از راه به در کنند و[لى] جز خودشان [کسى] را گمراه نمىسازند و هیچگونه زیانى به تو نمىرسانند. ودر بیانی دیگر میفرماید: «وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا» [اسراء/۷۴] (و اگر تو را استوار نمىداشتیم قطعا نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى.)
همچنین به او یادآوری میشود که تا چهاندازه در زمینه برخورداری از نعمت هدایت محتاج خداست: «وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلً إِلَّا رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا» [اسراء/۸۶و۸۷] (و اگر بخواهیم قطعا آنچه را به تو وحى کردهایم مىبریم آنگاه براى [حفظ] آن در برابر ما براى خود مدافعى نمىیابى مگر رحمتى از جانب پروردگارت [به تو برسد] زیرا فضل او بر تو همواره بسیار است) و شخصیت ایشان را قبل از داشتن نعمت هدایت یادآور میشود : «وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» [شوری/۵۲] (و همین گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى کردیم تو نمىدانستى کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولى آن را نورى گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مىنماییم و به راستى که تو به خوبى به راه راست هدایت مىکنى).
۲- به پیامبر ﷺ میآموزد حالت نیازمندی خود را در جلب نفع و دفع ضرر نسبت به خداوند نشان دهد: «قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» [اعراف/۱۸۸] (بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم و اگر غیب مىدانستم قطعا خیر بیشترى مىاندوختم و هرگز به من آسیبى نمىرسید من جز بیمدهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مىآورند نیستم)
و میفرماید اگر خدا بخواهد ضرری بدو برساند، کسی نیست که بتواند ضرر را از او دفع کند و اگر خدا خواهان رساندن خیری به ایشان باشد، کسی توان رد کردن این خیر را ندارد: «وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» [یونس/۱۰۷] (و اگر خدا به تو زیانى برساند آن را برطرفکنندهاى جز او نیست و اگر براى تو خیرى بخواهد بخشش او را ردکنندهاى نیست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مىرساند و او آمرزنده مهربان است)
و به بیان دیگر میفرماید: «وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» [انعام/۱۷] (و اگر خدا به تو زیانى برساند کسى جز او برطرفکننده آن نیست و اگر خیرى به تو برساند پس او بر هر چیزى تواناست) و در جایی دیگر در بیان اینکه به غیر از خدا، توانایی دفع ضرر و رساندن خیر را ندارد میفرماید: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ » [زمر/ ۳۸] (و اگر از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را خلق کرده قطعا خواهند گفت خدا بگو [هان] چه تصور مىکنید اگر خدا بخواهد صدمهاى به من برساند آیا آنچه را به جاى خدا مىخوانید مىتوانند صدمه او را برطرف کنند یا اگر او رحمتى براى من اراده کند آیا آنها مىتوانند رحمتش را بازدارند بگو خدا مرا بس است اهل توکل تنها بر او توکل مىکنند).
۳- به ایشان یادآوری مینماید که او نیز بندهای از بندگان خداست و چیزی در دست او نیست و مثل سایر بندگان خداست: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ» [آلعمران/۱۲۸] (هیچ یک از این کارها در اختیار تو نیست یا [خدا] بر آنان مىبخشاید یا عذابشان مىکند زیرا آنان ستمکارند).
۴- مستمر و مداوم به ایشان یادآور میشود که وظیفهی او فقط راهنمایی و هدایتگری است و با روش بشارت و انذار مردم را دعوت کند و در این مسیر اجازه ندارد کسی را برای پذیرش هدایت مجبور کند و با قوه قهریه مردم رو به سمت ایمان بکشاند. رسالت ایشان روشن نمودن پیام خدا است و حساب و کتاب انسانها به خدا برمیگردد: «وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ» [انعام/ ۶۶] (و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى که آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نیستم) و «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ» [یونس/۱۰۸] (بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر که هدایت یابد به سود خویش هدایت مىیابد و هر که گمراه گردد به زیان خود گمراه مىشود و من بر شما نگهبان نیستم)، «إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ» [زمر/۴۱] (ما این کتاب را براى [رهبرى] مردم به حق بر تو فروفرستادیم پس هر کس هدایت شود به سود خود اوست و هر کس بیراهه رود تنها به زیان خودش گمراه مىشود و تو بر آنها وکیل نیستى)، «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ » [شوری/ ۴۸] (پس اگر روى برتابند ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم بر عهده تو جز رسانیدن [پیام] نیست.)، «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» [غاشیه/۲۲] (بر آنان تسلطى ندارى)، «وَإِنْ مَا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ» [رعد/۴۰] (و اگر پارهاى از آنچه را که به آنان وعده مىدهیم به تو بنمایانیم یا تو را بمیرانیم جز این نیست که بر تو رساندن [پیام] است و بر ما حساب [آنان])، «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ» [ق/۴۵] (ما به آنچه مىگویند داناتریم و تو به زور وادارنده آنان نیستى پس به [وسیله] قرآن هر که را از تهدید [من] مىترسد پند ده).
و بیان میدارد که هر کس خواهان هدایت باشد، خداوند او را راهنمایی میکند: «وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» [روم/۵۳] (و تو کوران را از گمراهیشان به راه نمىآورى تو تنها کسانى را مىشنوانى که به آیات ما ایمان مىآورند و خود تسلیمند) و فراتر از این خداوند به پیامبر متذکر میشود شرط هدایت فرد منوط به خواست فرد میباشد نه به دوست داشتن ایشان: «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» [قصص/۵۶] (در حقیقت تو هر که را دوست دارى نمىتوانى راهنمایى کنى لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایى مىکند و او به راهیافتگان داناتر است) علت عدم پذیرش دعوت از سوی بعضیها رو دنبالهرو از هوی و هوس بیان میکند: «فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» [قصص/۵۰] (پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهاى خود را پیروى مىکنند و کیست گمراهتر از آنکه بىراهنمایى خدا از هوسش پیروى کند بىتردید خدا مردم ستمگر را راهنمایى نمىکند).
۵- و به کرات به پیامبر یادآوری میکند که صراحتاً بگوید، او مطلع بر امور غیبی نیست و امور غیبی فقط در نزد خداست و کسی از آن اطلاعی ندارد: «وَلَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِینَ» [هود/۳۱] (و به شما نمىگویم که گنجینههاى خدا پیش من است و غیب نمىدانم و نمىگویم که من فرشتهام و در باره کسانى که دیدگان شما به خوارى در آنان مىنگرد نمىگویم خدا هرگز خیرشان نمىدهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است [اگر جز این بگویم] من در آن صورت از ستمکاران خواهم بود) «قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ» [انعام/۵۰] (بگو به شما نمىگویم گنجینههاى خدا نزد من است و غیب نیز نمىدانم و به شما نمىگویم که من فرشتهام جز آنچه را که به سوى من وحى مىشود پیروى نمىکنم بگو آیا نابینا و بینا یکسان است آیا تفکر نمىکنید)، و میفرماید اگر از امور غیب اطلاع داشت منافع زیادی رو برای خود طلب میکرد: «وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» [اعراف/۱۸۸] (و اگر غیب مىدانستم قطعا خیر بیشترى مىاندوختم و هرگز به من آسیبى نمىرسید من جز بیمدهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مىآورند نیستم).
۶- خداوند در راستای از بین برد غلو و افراط در شخصیت پیامبر ﷺ به او امر میکند که با پندارهای غلوآمیز مردم درباره او مبارزه کند: «قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ» [انعام/۵۰] (بگو به شما نمىگویم گنجینههاى خدا نزد من است و غیب نیز نمىدانم و به شما نمىگویم که من فرشتهام جز آنچه را که به سوى من وحى مىشود پیروى نمىکنم بگو آیا نابینا و بینا یکسان است آیا تفکر نمىکنید.)
شخصیتپرستی، اطاعت محض و بلا شرط نسبت به دیگری است. وچه بسا بعضی از دینداران نسبت به بزرگان دینی خود، فرمانبرداری کامل و بی چون و چرا در پیش گیرند. لذا خداوند در قرآن، از شخصیتپرستی بعضی از دینداران امتهای گذشته سخن گفته و آن را نکوهش کرده است: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ» [توبه/۳۱] (اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست منزه است او از آنچه [با وى] شریک مىگردانند) و به او یادآور میشود که ابلاغ کند که او مثل دیگران بشری بیش نیست و تنها تفاوت او با مردم در دریافت وحی میباشد. و به تعبیری دیگر، قرآن دینداران سایر ادیان ابراهیمی را به محور مشترک توحید و دوری از عبادت و بندگی یکدیگر فراخوانده است: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» [آل عمران/۶۴] (بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]).
۷- خداوند از پیامبر خود میخواهد که به مردم برساند همهی انسانها در برابر قانون الهی و پیامدهای اخروی آن یکسان هستند، و ایشان مثل دیگر مردم، مکلف به اجرای اوامر و نواهی خداوند میباشد، و در صورت نافرمانی از دستورات خدا به عقوبت الهی دچار خواهد شد: «قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» [زمر/ ۱۳] (بگو من اگر به پروردگارم عصیان ورزم از عذاب روزى هولناک مىترسم) و خداوند در بیانی دیگر به نمونهایی از برخوردش با پیامبر ﷺ در صورت بروز نافرمانی اشاره میکند و میفرماید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ» [حاقه/ ۴۴] (و اگر [او] پارهاى گفتهها بر ما بسته بود.)
این بیانات الهی بیانگر این است که خداوند با هیچ کس رودربایستی ندارد. جایی که خداوند با پیامبرش این گونه سخن میگوید و برخورد میکند، پیروان راستین ایشان باید حساب کار خود را بکنند.
۸-به پیامبر میآموزد در مسیر دعوت، مورد تکذیب و تمسخر قرار خواهد گرفت و این خاص ایشان نیست بلکه پیامبران قبل از او نیز مورد تمسخر و تکذیب قرار گرفتن و در مقابل آن صبر پیشه کردند تا اینکه نصرت الهی فرار رسید: «وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ» [انعام/۳۴] (و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند ولى بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایى کردند تا یارى ما به آنان رسید و براى کلمات خدا هیچ تغییردهندهاى نیست و مسلما اخبار پیامبران به تو رسیده است.)
«وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ» [حج /۴۲ تا ۴۴] (و اگر تو را تکذیب کنند قطعا پیش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نیز] به تکذیب پرداختند و [نیز] قوم ابراهیم و قوم لوط و [همچنین] اهل مدین و موسى تکذیب شد پس کافران را مهلت دادم سپس [گریبان] آنها را گرفتم بنگر عذاب من چگونه بود.)
«وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» [فاطر/۴] (و اگر تو را تکذیب کنند قطعا پیش از تو [هم] فرستادگانى تکذیب شدند و [همه] کارها به سوى خدا بازگردانیده مىشود)، «وَمَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ» [حجر/۱۱] (و هیچ پیامبرى برایشان نیامد جز آنکه او را به مسخره مىگرفتند)، «مَا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَهٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِیمٍ» [فصلت / ۴۳] (به تو جز آنچه به پیامبران پیش از تو گفته شده است گفته نمىشود به راستى که پروردگار تو داراى آمرزش و دارنده کیفرى پر درد است.
و یادآور میشود پیامبران گذشته هم با این سختیها روبرو بودند و این سنت همیشگی خداست: «وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ» [هود/۱۲۰] (و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مىکنیم چیزى است که دلت را بدان استوار مىگردانیم و در اینها حقیقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است.
۹- به پیامبر تذکر می دهد در مکانهایی که به آیات خدا کفر میورزند و به باد سخره میگیرند حضور پیدا نکند: «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا» [نساء/۱۴۰] (و البته [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که هر گاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار مىگیرد با آنان منشینید تا به سخنى غیر از آن درآیند چرا که در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود خداوند منافقان و کافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد)، «وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» [نعام/ ۶۸] (و چون ببینى کسانى [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو مىروند از ایشان روى برتاب تا در سخنى غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین).
و در مقابل، توصیه به همراهی با اهل تقوا و صلاح میکند: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» [کهف/ ۲۸] (و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند شکیبایى پیشه کن و دو دیدهات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیاده روى است اطاعت مکن)، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» [توبه/ ۱۱۹] (اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستان باشید).
۱۰- به او یاد آور می شود برای پیروزی و موفقیت در مسیر دعوت بعد از تأیید و همراهی خدا، نیازمند جمع اهل ایمان میباشد که ایشان را در مسیر دعوت یاری کنند: «وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ» [انفال/ ۶۲ تا ۶۴] (و اگر بخواهند تو را بفریبند [یارى] خدا براى تو بس است همو بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید).
۱۲- و به پیامبر هشدار میدهد که اگر درشتخوی باشد و با تندی برخورد کند، در دعوتش موفقیتی کسب نمیکند، چرا که درشتخویی سبب دوری مردم از او خواهد شد: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» [آلعمران/۱۵۹] (پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست مى دارد).
۱۳- به او یادآور میشود اعلام کند اگر او بر راه انحراف و گمراهی گام نهد، ضررش به خودش بر میگردد و اگر بر راه هدایت باشد این به فضل خداست که او را به این مسیر راهنمایی کرده است: «قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَإِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ» [سبا/۵۰] (بگو اگر گمراه شوم فقط به زیان خود گمراه شدهام و اگر هدایت یابم [این از برکت] چیزى است که پروردگارم به سویم وحى مىکند که اوست شنواى نزدیک).
۱۴- پیدرپی به ایشان گوشزد میکند که بخاطر افرادی که دست رد به سینه هدایت الهی میزنند خود را با غم و غصه به هلاکت نیندازد: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا» [کهف/ ۶] (شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پیگیرى [کار]شان تباه کنى)، «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» [شعراء/ ۳] (شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمىآورند جان خود را تباه سازى)، «أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ» [فاطر/ ۸] (آیا آن کس که زشتى کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مىبیند [مانند مؤمن نیکوکار است] خداست که هر که را بخواهد بىراه مىگذارد و هر که را بخواهد هدایت مىکند پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون] بر آنان جانت [از کف] برود قطعا خدا به آنچه مىکنند داناست).
۱۵- و به ایشان امر میکند تا اعلان کند که ماموریت دارد، خدا را خالصانه بندگی کند و از اولین کسانی باشد که تسلیم فرمان خدا میباشد: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ» [زمر/۱۱ و ۱۲] (بگو من مامورم که خدا را در حالى که آیینم را براى او خالص گردانیدهام بپرستم. و مامورم که نخستین مسلمانان باشم)، و همچنین اعلام کند از اینکه غیر خدا را بخواند نهی شده است: «قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِنْ رَبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» [غافر/۶۶] (بگو: «من بازداشته شدهام از اینکه کسانی را که شما به جای خدا میخوانید، پرستش کنم [آن هم] آنگاه که از جانب پروردگارم برای من نشانههای روشن آمد، و فرمان یافتهام که برای پروردگار جهانیان گردن نهم).
۱۶- به پیامبر ﷺ یادآور میشود تا تحت تأثیر افرادی که ایمان نمیآورند، قرار نگیرد، ومواظب باشد که بر اثر خشم و عصبانیت، صبر و شکیبایی را از او سلب نکنند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» [روم/۶۰] (پس صبر پیشه کن. بیگمان وعدهی خدا حقّ است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را به خواری [و پریشانی] وادارند).
۱۷- مستمر ایشان را به صبر دعوت میکند: «تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ» [هود/ ۴۹] (این [بخشی] از اخبار غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، [در حالی که] پیش از این، نه تو آن را میدانستی و نه قوم تو، پس شکیبایی پیشه کن، [و بدان] که سرانجامِ [نیک] از آنِ تقوا پیشگان است)، «فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَ»[طه/۱۳۰] (پس بر آنچه میگویند، شکیبا باش، و پیش از بر آمدن آفتاب و پیش از فرورفتنش، [همراه] با ستایش پروردگارت تسبیح گوی، و پاسی از شب و در کنارههای روز [نیز خداوند] را تسبیح گوی، باشد [چنانت بنوازد] که خشنود شوی)، «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» [روم/۶۰] (پس صبر پیشه کن. بیگمان وعدهی خدا حقّ است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را به خواری [و پریشانی] وادارند)، «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ» [غافر/ ۷۷] (پس [ای پیامبر] صبر پیشه کن. همانا وعدهی خدا حقّ است. آنگاه اگر بخشی از آنچه را که به آنان وعده میدهیم، به تو بنمایانیم و یا تو را [پیش از آن] بمیرانیم [در هر صورت] به سوی ما بازگردانده میشوند)، «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَهً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ» [احقاف/ ۳۵] (پس [ای پیامبر، در برابر اذیّت و آزار مشرکان] صبر پیشه کن، آنسان که پیامبرانِ اولوالعزم (صاحب اراده) صبر پیشه کردند و برای آنان [عذاب را] به شتاب مخواه. روزی که آنچه را به آنان وعده داده میشود، ببینند، گویی که آنان جز ساعتی از روز [در دنیا] درنگ نکردهاند. [این قرآن] پیامی [از جانب خدا است که پیامبر آن را رسانده] است. [با این وصف] آیا جز گروه فاسقان نابود میشوند؟)، «فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ» [ق/۳۹] (پس بر آنچه [مشرکان] میگویند، صبر پیشه کن و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروبِ [آن] پروردگارت را با ستایشِ [او] تسبیح گوی)، «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَکْظُومٌ» [قلم /۴۸] (در [انتظارِ] حکم پروردگارت صبر پیشه کن و چونان همدم ماهی(یونس، علیه السلام) نباش، آنگاه که با دلی پر از خشم [و اندوه پروردگارش را] فراخواند)، «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلً» [معارج/۵] (پس صبری نیکو، پیشه کن)، «وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ » [مدثر/ ۷] (و برای [خشنودی] پروردگارت صبر پیشه کن)، «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا» [انسان/ ۲۴] (پس در [انتظار] حکم پروردگارت صبر پیشه کن و از هیچ گناهکارِ ناسپاسی از آنان پیروی نکن)، «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ» [طور/۴۸] (و [در انتظار] فرمان پروردگارت صبر کن، همانا تو تحت نَظَر [و حراست] مایی و هنگامی که برمیخیزی پروردگارت را با ستایش او به پاکی یاد کن).
۱۸- به ایشان یادآور می شود که در مسیر دعوت اهل استقامت باشد: «فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ» [شوری/۱۵] (پس بهرِ این [پراکندگی و شکّ و تردید اهلِ کتاب، مردم را به دین خدا] دعوت کن و چنانکه فرمان یافتهای، استقامت بورز و از خواهشهای [نفسانیِ آنان] پیروی مکن و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده است، ایمان آوردهام و فرمان یافتهام که بینِ شما به داد رفتار کنم. خدا پروردگار ما و پروردگار شماست. [عاقبتِ] کردار ما از آنِ ماست و اعمال شما [نیز] از آنِ شماست. هیچ [خصومت و] ستیزهجویی بینِ ما و میان شما نیست [زیرا حقّ آشکار شده است]. خدا همهی ما را [روز قیامت برای داوری] گِرد میآورد. و بازگشت [تنها] به سوی اوست). «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» [هود/ ۱۱۲] (پس چنانکه فرمان یافتهای، پایدار بمان، و هرکس [هم] که با تو [به خدا] برگشته [و روی آورده] است [باید که پایداری کند] و طغیان نکنید، [چرا] که او به آنچه انجام میدهید، بیناست).
۱۹- به او یادآور میشود که جانب عفو و گذشت را رعایت کند. «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» [اعراف/۱۹۹] (عفو [و گذشت] پیشه کن و به نیکی فرمانده و از جاهلان روی برگردان)، «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» [مائده/۱۳] (پس به سبب پیمانشکنیشان، لعنتشان کردیم، و دلهایشان را سخت گرداندیم [به گونهای که] کلمات [و سخنان خدا] را از جایگاهشان تحریف میکنند، و بخشی از آنچه را که به آن اندرز یافته بودند، به فراموشی سپردند، و همواره از خیانتی [تازه] از آنان آگاه میشوی [مانند بنی قریظه، که پیمان رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم را شکستند، و رفتن کعب بن اشرف به سوی مردم مکه و تحریک کردن آنان ضدِّ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و سلّم]، مگر شمارِ اندکی از آنان [که اینچنین نیستند، و به تو ایمان دارند]، پس از آنان درگذر، و روی برتاب، چرا که خدا نیکوکاران را دوست میدارد).
۲۰- و به او یادآور می شود که اگر خدا خواهان عفو و گذشت از بندهایی نباشد. درخواست او تأثیری در این امر نخواهد داشت.«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» [توبه/۸۰] (چه براى آنان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى [یکسان است حتى] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید چرا که آنان به خدا و فرستادهاش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمىکند).
