جنگ غزه و تغییر معادلات سیاسی

نویسنده: منیر شفیق

همزمان با سیر صعودی مراحل جنگ در نوار غزه، ارزیابی موضع و موازنه قدرت روز به روز تغییر می کند؛ به عنوان مثال، به موازات تحولات میدانی مواضع کشورهای ذیربط و رویکردهای افکار عمومی تغییر می کند که این وضعیت باعث می شود برآورد موضع سیاسی روند متغیری باشد که نیاز به بازنگری مداوم دارد.

اما برخی مسائل در طول مدت جنگ تغییری نکرده است؛ به طوری که می توان گفت که مقاومت همچنان ابتکار عمل و دست برتر را در اختیار داشته است و در جنگ زمینی هم برتری پیدا کرده است.

مساله دیگری که تغییر نکرده است، وجود دو مسیر جداگانه در این جنگ است؛ یکی جنگ زمینی میان مقاومت و ارتش صهیونیستی و دومی مسیر جنگ نسل کشی ارتش صهیونیستی علیه شهروندان فلسطینی. این دو جنگ در دو مسیر موازی پیش می روند و جنگ نسل کشی در حد خود یک جنایت است و هیچ ارتباطی به جنگی که رژیم صهیونیستی علیه مقاومت آغاز کرده و هیچ کدام از اهدافش محقق نشده است، ندارد.

این جنایت ضد بشری، وجدان جهانیان را بیدار کرده است و افکار عمومی علیه این رژیم قیام کرده اند؛ همان طوری که این وضعیت باعث افزایش همبستگی افکار عمومی با مقاومت و ملت و آرمان فلسطین شده است. این مساله طی 9 ماه اخیر که از تاریخ 7 اکتبر 2023 آغاز شده، به یک اصل تبدیل شده است.

اما مهمترین متغیر، تغییر هر روزه مواضع است؛ به عنوان مثال، طی هفته اول ماه ژوئیه جاری، بحث ها درباره مذاکرات میان آمریکا، مصر و قطر به منظور پیگیری روند پیشبرد توافق آتش بس به بن بست رسیده فروکش کرد و یک هفته قبل از آن یا بیشتر، آمریکا طرح پیشنهادی خود برای دستیابی به توافق آتش بس را که از سوی چند کشور هم امضا شده بود، پس گرفت و جنبش حماس را تنها مسئول شکست این توافق معرفی کرد و در مقابل، نتانیاهو را از هر گونه مسئولیت در قبال شکست این طرح تبرئه کرد و مدعی شد که وی موافق این طرح بوده است.

تناقض عجیب این است که این حماس بود که علنا و رسما با این طرح پیشنهادی موافقت کرده بود، اما نتانیاهو خواستار اعمال برخی تغییرات غیر ممکن در آن شده بود و عدم موافقت با تغییرات مورد نظرش را بهانه ای برای عقب نشینی بی سر و صدایش کرد و در هیچ لحظه ای هم اعلام نکرده بود که با این توافق موافق است.

اقدام آمریکا در پس گرفتن این طرح پیشنهادی به معنای معاف کردن نتانیاهو از هر گونه فشارهای آمریکایی یا اروپایی به منظور منصرف کردن ـ هر چند جزئی ـ وی از تصمیم قاطعش برای ادامه جنگ تا آخر بود و در مقابل، مسئولیت تداوم این جنگ را متوجه حماس می کرد. بدین ترتیب، نتانیاهو دو دستاورد خوب داشت؛ یکی توقف فشارها علیه وی به منظور متوقف کردن جنگ و دیگری معاف کردن وی از هر گونه مسئولیت در قبال تداوم آن که این هدف اصلی بود. در حالی که بایدن سرگرم شکست خود در مناظره با ترامپ بود، ارتش صهیونیستی به دستور مستقیم نتانیاهو و بدون هیچ محدودیتی به نسل کشی علیه شهروندان فلسطینی و تخریب منازل مسکونی ادامه داد و تمرکز خود را بر روی تحمیل قحطی و گرسنگی به ساکنان غزه و ممانعت از ورود کمترین حد کمک های بشردوستانه به غزه معطوف کرد.

اما نکته جالب توجه، قدرت مقاومت برای تشدید عملیات های خود و وارد کردن خسارت های سنگین به ارتش صهیونیستی؛ اعم از افسران و سربازان، تانک ها و تجهیزات بود؛ انگار که مقاومت قویتر از 9 ماه گذشته شده بود.

نتانیاهو توجه زیادی به خسارت های میدانی خود؛ چه در غزه، چه در مرزهای لبنان و چه به خاطر محاصره دریایی تحمیل شده به این رژیم به رهبری جماعت انصار الله ندارد، بلکه اولویت وی تداوم حضور در مسند قدرت است؛ چرا که می ترسد در صورت پایان جنگ و به محض کنار رفتن از قدرت، مستقیما راهی زندان شود و مهمترین چیزی که برای تحقق این هدف بر روی آن تاکید دارد، حفظ اکثریت 4 رأی در کابینه جنگ است که ائتلاف با بن گویر و اسموتریچ این هدف وی را محقق می سازد.

تمامی تحولاتی که از آغاز جنگ روی داده است، به ضرر رژیم صهیونیستی و ارتش آن بوده است و این رژیم تاوان سنگینی در میدان جنگ؛ چه در غزه و چه دیگر میدان های حامی مقاومت داده است و علاوه بر این، نبرد افکار عمومی در داخل و خارج را هم می بازد و اعتبار سیاسی و اخلاقی وی در سطح بین المللی کم می شود.

تجربه چند ماهه این خسارت ها برای اتخاذ تصمیم توقف تجاوزات و اعتراف هر چند ضمنی به شکست کافی بود، اما به خاطر حساب و کتاب هایی که ارتباطی به جنگ و حتی به اصول مدیریت جنگ ندارند، بلکه تنها به ارضای حس غرور و میل انتقام جویی و ترس از نتایج پذیرش شکست ربط دارند، اتفاق نیفتاد.

قبل از پایان هفته اول ژوئیه 2024 رهبران حماس با توافق رهبران دیگر گروه های مقاومت در غزه پیشنهادات جدیدی برای خارج کردن مذاکرات آتش بس از بن بست ارائه دادند که این طرح خیلی زود معادله تحرک سیاسی را که وارد بن بست شده بود، به جریان انداخت.

مساله مهمتر این بود که این پیشنهادات لرزه بر اندام آمریکایی ها انداخت که سعی داشتند توپ را به زمین حماس انداخته و مسئولیت شکست مذاکرات را متوجه حماس کنند. علاوه بر این، پیشنهادات مقاومت پشت نتانیاهو را هم لرزاند؛ چرا که مقاومت توپ را به زمین آمریکا و رژیم صهیونیستی برگردانده و مسئولیت اقدامات و تصمیمات را متوجه آنها دانسته بود.

رهبران مقاومت در نوار غزه به همان اندازه ای که در میدان جنگ زمینی مهارت داشتند و این منطقه را تبدیل به میدان مینی برای ارتش صهیونیستی کردند، مهارت بالایی در مدیریت منازعه سیاسی از خود نشان دادند و شاید اگر بگوییم که هوش و تاکتیک های رزمی دفاعی و هجومی آنها فصل های جدیدی به دانش جنگ های نابرابر و جنگ های شهری اضافه کرد، چیزی به گزاف نگفته ایم.

در همین راستا، عرصه بین الملل در کمتر از 24 ساعت و با یک حرف حماس و رهبران مقاومت تغییر کرد و چشم ها به مذاکرات دوحه دوخته شد و همه منتظر پاسخ نتانیاهو و حامیان وی شدند. در این صورت معادله بار دیگر به صورت مثبت یا منفی تغییر خواهد کرد و این تغییر روز به روز ویژگی بارز 9 ماه گذشته جنگ بوده است.

آخرین نکته ای که باید به مطالب قبلی اضافه شود، این است که نگاهی دقیق به اوضاع مقامات آمریکایی و صهیونیستی و نیز مقامات غربی نشان می دهد که آنها روز به روز افت و عقب رفت و تنزل بیشتری پیدا می کنند و در نقطه مقابل، اگر نگاهی به وضعیت رهبران مقاومت و مبارزان آنها بیاندازیم، می بینیم که آنها به سمت رشد و شکوفایی قدم بر می دارند.

ما با نوزادی متوجه هستیم که رشد می کند و قد می کشد و قدرت می گیرد و در نقطه مقابل او، پیرمردی فرتوت قرار دارد که گذشت زمان تنها باعث ضعیف تر شدن او می شود و همین نکته امیدوار کننده است.

 

اشتراک گذاری
فروغ اندیشه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *