دغدغۀ هجرت و اوضاع نابسامان مهاجرین

نویسنده: مصطفی توکلی
 

در این مقال کوتاه، ابتدا نگاهی به مفاهیم مهاجرت انداخته و سپس به دلایل و پیامدهای مهاجرت خواهیم پرداخت.

مهاجر به کسی می‌گویند که «مأوی و مسکن خود را ترک کرده و از جایی به جایی و یا از سرزمینی به سرزمینی دیگر سفر نماید».

هجرت و انواع آن:
  1. بی‌جا شده‌گان داخلی؛ آن عده از مردمی که از محلی به محل دیگر نقل‌مکان می‌کنند، اطلاق می‌شود؛ مانند: مردم دهات به شهرها یا دهاقین به مزرعه.

  2. مهاجرت‌های خارجی؛ که افراد با عبور از مرزهای بین‌المللی وارد خاک کشوری دیگر می‌شوند.

  3. مهاجرت‌های سیاسی؛ وقتی که عقیده و آزادی انسان از او سلب شود.

  4. مهاجرت‌های اقتصادی؛ از شهر کوچک به شهر بزرگ و صنعتی هجرت می‌کنند.
    مهاجرت‌های تاریخی؛ مهاجرت‌های شهری…

امّا؛ مهاجرت‌های امروزی و علی‌الخصوص مهاجرت‌های افغان‌ها که غالباً از نوع دوم محسوب می‌شوند، این نوع مهاجرت‌ها اختیاری و بدون کدام قید و بندی‌ست که با فشارهای کم‌وبیش، اقدام به ترک خانه‌ و کاشانه‌شان می‌کنند و مرزهای صعب‌العبور را پشت سر می‌گذارند تا به کشور مقصد برسند.
هجرت و مهاجرت تنها دغدغه‌ امروز و دیروز امت اسلامی نیست؛ بلکه این پدیده ریشه‌ بس دیرینه در تاریخ اسلام و حتی قبل از اسلام دارد.

اینک علل ترک وطن، مهاجرت مسلمانان و به‌ویژه، افغان‌ها را بررسی می‌نماییم.
آری! تمام این ناهنجاری‌ها و ترک وطن از آن‌جایی سرچشمه می‌گیرد که دشمنان دین و وطن، با توطئه‌های متوالی و طرح‌های خطرناک، در چهار دهه‌ اخیر فضای کشور ما را ناامن ساخته و در این گیرودار، از آبِ گل‌آلود ماهی خود را صید کرده، هر روز سبب نگرانی و سلب آسایش هم‌وطنان ما شده‌اند. از این‌رو، مردم متدین و دین‌دوست افغان، چشم به کشورهای بیگانه‌گان دوخته‌ و هر روزه وارد خاک اجنبی‌ها می‌شوند.

امروزه تمام اقشار جامعه‌ ما، پیر و جوان، از شاه گرفته تا گدا، از عوام تا خواص، بر این‌اند که چگونه‌ ویزا تهیه کنند و از کشور، خارج شوند و برای این موضوع تمام هستی‌شان به تاراج می‌رود.

 

اما علت چیست؟

چرا وطن‌دوستی از بین رفته و هیچ‌کس حاضر نیست که خانه‌ «وطن» خود را آباد کند و در آن به آرامش سکنا گزیند؟
در جواب باید گفت: علت‌العِلل این‌ همه نابسامانی‌ها این‌ است که در چهل‌ سال گذشته بیش از هفتاد فیصد مردم این خطه، از تهاجم فکری و فرهنگی دنیای غرب متأثر شده‌اند و گرایش، انحرافات فکری و روانی در آن‌ها رسوخ کرده که شاید از بین بردن و زایل کردن آن سال‌ها طول بکشد.

آمریکا و متحدینش، گرچه در این سرزمین شکست نظامی خورده‌اند ولی در میدان جنگ فکری و اقتصادی تا جای موفق شده‌اند که سم زهرآگین و کُشنده‌ خود را بر این ملت تزریق کرده‌اند و تا هنوز که هنوز است بوی تعفن آن احساس می‌شود.

اما! یک کشور چه‌ زمانی ساخته شده و به خودکفایی می‌رسد و دیگر محتاج این‌وآن نمی‌باشد؟
  1. زمانی که مغزهای متفکر و مردان زبده و سیاست‌مدار آن کشور در آن باقی مانده و مخلصانه خدمت نمایند.

  2. وجود نیروی جوان و کارکنان فعال جامعه.

  3. فعال‌سازی سیستم اقتصادی، سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داران.

  4. استخراج و به‌دسترس قرار دادن معادن و منابع طبیعی کشور.

  5. وجود رسانه‌ها، مطبوعات آزاد و تبلیغ کالای منطقه در داخل و خارج کشور.

  6. مثبت‌گرایی و مثبت‌اندیشی، اتحاد، انسجام و عدم تعصب و قوم‌گرایی.

  7. حمایت دولت از ملت و ملت از دولت، چون این دو وظیفه‌ تقابل دارند.

  8. فراهم نمودن زمینه‌ آموزش علوم دینی و دنیوی.

  9. اعتماد مردم را به دست آوردن…

ناگفته پیداست که عوامل بالا ستون‌های بنیادی یک کشور می‌باشند. سوالی پیش می‌آید که تمام این آرمان‌ها چه‌ زمانی متحقق می‌شوند؟
جواب این سوال را «علامه مفتی محمدتقی عثمانی» در یکی از سفرنامه‌های خویش چنین می‌نگارد:
«… برای تمامی ساکنین یک کشور اسلامی غیرممکن است که کشور خود را رها کرده و به جای دیگری مهاجرت کنند، اما اگر فرار مغزها سیر کنونی خود را در بعضی از این کشورها حفظ نکند، دیگر کسی باقی نمی‌ماند تا کشور خود را آباد کند. درست است که در بسیاری از کشورها اوضاع و احوال اجتماعی نابسامان است، ولی راه‌حل این مشکلات مقاومت و اصلاح جامعه است، نه فرار از آن. بدون تردید این وظیفه‌ دولت‌مردانِ جوامع اسلامی است که جوّ خفقان و دل‌سردکننده‌ حاکم بر جامعه را به جو آزاد و بانشاطی تبدیل نمایند.»

امروز خود شاهد صحنه‌ها هستیم و با چشم‌سر می‌بینیم که کشورهای همسایه، با ما چگونه‌ رفتار کرده و می‌کنند، همسایه‌گانی که باید ممنون احسان ما باشند؛ امروز بعد از رسیدن به مرام‌شان، برای ما تاریخ انقضا اعلام کرده و ما را با لگد زده و از کشور خود اخراج می‌کنند.

نمونه‌ بارز این ماجرا را می‌توان در برخورد اواخر خشونت‌آمیز، کشورهای هم‌چون پاکستان، ایران و ترکیه… با مهاجرین افغانی مشاهده کرد.
مردم افغان نه‌تنها در آبادانی کشورهای همسایه و حتی کشورهای آسیایی دست داشته‌اند؛ بلکه فراتر از آن به قاره‌های اروپا و استرالیا رفته‌اند و در همین موضوع، علامه‌ مفتی محمدتقی می‌نویسد:
«گرچه این افغان‌ها در آبادانی و عُمران استرالیا نقش کلیدی داشتند، اما بریتانیایی‌ها از همان ابتدا با آن‌ها رفتار مناسبی نداشتند و در سال ۱۹۲۰م، زمانی که جاده‌ها ساخته شد و معادن به بهره‌برداری رسید، دیگر نیازی به شترها نبود.
از اشتغال و سکونت مردم افغان در استرالیا خودداری کردند و تعداد زیادی از آن‌ها به کشورشان بازگشتند و آن‌هایی که ماندند؛ زندگی سخت و دشواری را گذراندند.

اکنون! نقش آن‌ها در تاریخ استرالیا تقریباً به فراموشی سپرده شده است. «کریستین استیونس» پژوهشگر استرالیایی در سال ۱۹۸۹م، کتابی با عنوان Ghantowns Tin Mosques و ۳۷۲ صفحه نوشته است که در آن با زحمت و تحقیق فراوان تاریخ ساربان‌ها را جمع‌آوری و تدوین کرده‌ است. در مقدمه‌ این کتاب آمده است:

«این افغان‌ها با شتران‌شان راهِ رسیدن به قلب استرالیا را هموار کردند و در آن زمان کاری را ممکن ساختند که دیگران در انجام آن ناموفق بودند. با وجود این، به آن‌ها نفرت ورزیدند و جامعه آن‌ها را پراکنده و متفرق کردند.
فرهنگ و ویژگی‌های اخلاقی آن‌ها را کم‌ارزش تلقی کردند، علاوه بر این هنوز درباره‌ آن‌ها سوءظن‌هایی وجود دارد.
مردم افغان، مسلمانان زیادی از آلبانی، ترکیه، مصر، اندونزی، مالزی، هند و پاکستان به این دیار آمدند و این‌جا ساکن شدند.»

 

اما نتیجه‌ امر چه شد؟

خلاصه این‌که با آن‌همه زحمت و رنج‌ها باز هم هیچ حقی به آن‌ها قائل نشدند و حتی آن‌ها را از کشورشان ترد کردند.

 

امّا چاره و راه‌کار چیست؟

اینک در کشور خود -که حیثیت ناموس را دارد- بمانیم و بسازیم.
اگر صد سال هم در کشور دیگران بمانیم و برای آن‌ها خدمت بکنیم، باز هم احساس آرامش نکرده و به عنوان یک شهروندی که از تمام مزایای شهروندی برخوردار باشد، به حساب نمی‌آییم؛
یک شهروند درجه‌ یک به جای خود، بلکه درجه‌ دو یا سه هم به‌حساب نمی‌آییم، پس عزت، احترام و آرامش را فقط و فقط در وطن خود جست‌وجو کنید.

منابع:

  1. سفرنامه‌ علامه محمدتقی

  2. مجلۀ ندای اسلام

اشتراک گذاری
فروغ اندیشه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *