«روبرتو نیفلز» مخترع مشق شب

در یکم آگست از سال ۱۹۵۰ میلادی، «روبرتو نیفلز» معلم ایتالیایی، یکی از مضرترین ایده‌های تاریخ را اعلام کرد؛ او تکالیف و کارخانگی‌های مکتب را به عنوان تنبیهِ شاگردانش اختراع کرد.

من وقتی می‌گویم یکی از مضرترین افکار و ایده‌های تاریخ، منظورم دقیقا مضرترین ایده به تمام معناست؛ دلیلش هم این است که امروزه تکالیف و کارخانگی‌ها به شیوه‌ای داده می‌شود که تجاوز و تعدی به دوران کودکی و حق زندگی بدون فشار دانش‌آموزان تلقی می‌شود؛ گر چه به احتمال زیاد ممکن است آسیبی که معلمان از خلال تکالیف زیاد به دانش‌آموزان‌شان می‌زنند، عمدا و از روی قصد نباشد؛ اما آسیب، آسیب است و به هر حال به آنان می‌رسد و در این میان نیت خوب کسی، کار بد وی را توجیه نمی‌کند.

مکاتب/مدارس ما اکثرا فاقد فعالیت‌ها و برنامه‌های محرک و عملی در برنامۀ درسی هستند. به استثنای مضامین رسم و ریاضی، بقیه مضامین فقط گردآوردن اطلاعات و به خاطر سپردن چیزهای بی‌هوده و بی‌فایده است. من تاکنون نمی‌دانم چرا باید یک دانش‌آموزِ سطوح ابتدایی، پایتخت‌های تمام کشورهای جهان را بداند و با تمام رودخانه‌ها آشنایی داشته باشد؛ طوری که گویا او در آیندۀ نزدیک به استاد و راهنمای تور گردش‌گری تبدیل خواهد شد.

به جای این‌که بگذاریم دانش‌آموزان مقداری از چیزهایی را که از دوران کودکی خود در مکاتب/مدارس از دست داده‌اند جبران کنند، آن‌ها را وادار می‌کنیم تا مدرسه را با خود به خانه ببرند؛ هیچ ساعت و درس و مضمونی بدون انجام تکلیف و کارخانگی وجود ندارد و ای کاش کارخانگی یک سوال یا دو سوال می‌بود، دانش‌آموز اغلب مجبور است بیش از یک صفحه حل کند؛ بنابراین اگر هفت ساعت درسی در یک روز درس خوانده باشد، باید حداقل سه ساعت را در خانه صرف انجام تکالیف و کارخانگی‌هایش کند.

با چنین ذهنیتی، این کودک چه زمانی بازی می‌کند؟ چه زمانی سرگرمی انجام می‌دهد؟ چه زمانی با خانواده و اطرافیان خود ارتباط برقرار می‌کند؟ از همه بدتر این است که مربیان سمینارهایی برگزار می‌کنند که در آن می‌پرسند: چرا دانش‌آموزان از مکتب/مدرسه متنفر هستند؟!

شما را به خدا، چرا باید آنان در حالی‌که مکتب/مدرسه وقت و عمرشان را ضایع می‌سازد، دوستش داشته باشند؟ من با مکتب و مدرسه مخالف نیستم و نه هم به شکل کامل مخالف تکلیف و کارخانگی هستم؛ اما بیایید به آنان به عنوان اهل زمین رحم کنیم و کمی آزادشان بگذاریم. شما آنان را با مشق و کارخانگی تنبیه می‌کنید چون از برنامه و استراتژی استاد و معلم ما پیروی می‌کنید؛ وی قبل از تعطیلات برای این‌که در تعطیلات خسته نشویم و حوصله‌مان سر نرود، صفحات زیادی برای ما می‌داد تا در آن ایام، به حل‌شان بپردازیم. حتی تعطیلی و سرگرمی هم باید شامل خواندن، نوشتن و تکلیف و کارخانگی می‌بود.
خداوند رحمتت کند استاد بزرگ‌مان، اگر تکالیف و کارخانگی‌های شما نمی‌بود، به راستی تعطیلات خسته‌کن و کسل‌کننده بود.

اشتراک گذاری
فروغ اندیشه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *