شانزدهم جنوری
- فروغ اندیشه
- مقالات تاریخی

نویسنده: ادهم شرقاوی
مترجم: استاد عبدالرحمن عزام
در چنین روزی از سال ۷۷۴ میلادی، «امام اوزاعی رحمه الله» فقیهترین دانشمند سرزمین شام، وفات یافت.
سرچشمۀ علم امام اوزاعی به ائمۀ متعددی اعم از امام مالک، سفیان ثوری، حسن بصری، امام ابوحنیفه و محمد بن سیرین رحمهمالله بر میگردد که از نزد ایشان کسب فیض نمود؛ تا جایی که در باب وی گفتهاند: امام اوزاعی علوم متفرق این ائمۀ را در خود جمع نموده بود.
امام اوزاعی پایان خلافت امویان و آغاز خلافت عباسیان را شاهد بود و با یازده خلیفۀ اموی و عباسی از ولید بن عبدالملک اموی تا ابوجعفر منصور عباسی معاصر و همزمان زندگی کرد؛ حالانکه از همه خلفای معاصر خویش دوری مینمود و هیچگاه به هدفی مادی خود را به آنان نزدیک نکرد و حتی پیشنهاد اخذ مبلغی به عنوان معاش ماهیانه از جانب دارالخلافه را نیز نپذیرفت و با اصرار زیاد چندین خلیفه، از پذیرفتنِ منصب قضاوت نیز سر باز زد. اما هنگامی که یزید بن عبدالملک سوگند یاد کرد که باید او عهدهدار قضاء گردد، به هدف وفای سوگند خلیفه، فقط برای یک روز این مقام را پذیرفت. سپس روز بعد، به نزد خلیفه رفت و گفت: به پاس سوگند خلیفه، یک روز عهدهدار این مقام گردیدم؛ اما اینک به آن نیازی ندارم، کسی دیگر را در این مقام جایگزین من گردان.
امام اوزاعی باوجود دوری از خلفا و دربارشان، اما از مردم و جامعه هرگز دور نبود و همواره در میان مردم زندگی کرد و از خوب و بد و غم و شادیشان آگاه بود. هنگامی که ابوجعفر منصور تصمیم گرفت تا مسیحیان جبل لبنان را در پیوند به شورش عدهای از آنان کوچ دهد، امام اوزاعی بر وی وارد شد و او را از انجام این تصمیم باز داشت و گفت: «خداوند متعال می فرماید: وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى (و هیچکسی گناه دیگری را بر دوش نمیکشد!) لذا تو نمیتوانی همه را به سبب گناه عدهای مجازات کنی؛ مبادا برای خدا طوری خشمگین گردی که موجب خشم خداوند بر خودت گردد!» سپس خلیفه بعد از شنیدن سخنان امام اوزاعی از این تصمیم خویش منصرف شد.
همچنان باری دیگر در زمان خلیفه ابوجعفر منصور، عدهای از مسلمانان به دست ارتش روم اسیر گردیدند. امپراتور روم پیشنهاد کرد تا امیر مسلمانان در بدل رهایی اسیران مسلمان، مبلغی پول به دولت روم بپردازد؛ اما خلیفه منصور این پیشنهاد را نپذیرفت و آن را به عنوان ضعف دولت اسلامی تلقی نمود. سپس امام اوزاعی بر وی وارد شد و گفت: «هرگز یک مسلمان به نزد کافر گروگان نخواهد ماند؛ اگر چه با بهای آزادی وی همه هست و بود بیتالمال مسلمانان تمام گردد!» خلیفه منصور سخن وی را پذیرفت و در بدل پرداخت مبلغی درهم و دینار، اسیران مسلمان را از نزد رومیان آزاد کرد.
امروزه چه بسیار به علمایی بسان امام اوزاعی نیازمندیم؛ دانشمندانی که دروازههای امرا و دولتمردان را جز به هدف احقاق حق و ابطال باطل نمیکوبیدند و امروزه چه بسیار به امیرانی بسان منصور نیازمندیم که در مقابل حق توقف میکنند و تسلیم حرف درست میشوند؛ اما باید دانست که حاکم، هرگز از عالم حرفی نمیشنود و دستوری نمیپذیرد؛ مگر هنگامی که بداند در دل عالم، چیزی بزرگتر از خداوند متعال نیست.
