«و مرگ در هر لحظه برای من میرقصد.»

نویسنده: استاد عبدالرحمن عزام
«ومرگ در هر لحظه برای من میرقصد.»
شهید قائد اسماعیل هنیه
مرگ ما را نمیهراساند و از مرگ نمیهراسیم، که بر مرگ، بیعت کردهایم و مرگ در راه خدا را، والاترین خواسته و برازندهترین آرزوی داریم. به پیش میرویم و تا پای جان، به راه خود پشت نمیکنیم و از تلاش خویش، خسته نمیشویم. فشارها ما را میسازد و تهدیدها، جسورمان میکند؛ ما رَهروانِ راهِ جهادیم و جد و جهد و جهاد و جدیت، راه ماست؛ راه ما به ترکستان نه، به کعبه میانجامد و راهنمایِ ما درین راه، رسولِ رَهبَلدی است که در روشنی وحی و تلنگرِ آسمان، به پیش، گام بر میدارد و ما، پایبرجایپای او میگذاریم و رَه، میپیماییم. آییننامهی کردار و دستور کار ما، خطهای طلانوشت آسمانیایست که هرگز به زرقوبرق روز، رنگ نمیبازد و رویزرد، نمیگردد؛ و این همه، آن اویی است که بزرگآفریدگار ما و هستی و دو گیتی است و برای اوست حیات و ممات و نُسُک و صلاتمان؛ ما نهالانِ باغ سبز یثربایم و آبیاریهای خونینآبِ بدر و احد و خیبر و احزاب، ما را بالوبرگ میدهد و سرفراز میادین حنین و تبوک و طائف و یرموک میکند.
مرگ، پشتمان برزمین نمیزند که برپایمان میدارد؛ مرگِ زید و جعفر و ابنرواحه در موته، خالد و مثنی و حارثه و عکرمه و عمرو و سعد و قعقاعی بلند کرد که رعدِ غرش و برق شمشیرشان تا کنون، برگبرگ تاریخ را میلرزاند؛ و مرگهای کنون نیز، ایستاتر و استوارترِمان، خواهد ساخت!
الموت فیسبیل الله أسما أمانینا..