چشمان خوابآلود و دلی بیدار
- فروغ اندیشه
- مقالات تربیتی

نویسنده: عزیز احمد سلجوقی
در قفس تاریک جسم و زندان مشقت بار جان، روح بلند پرواز آدم اسیر است و در این پیکر پر پیکار نیرو و توان عجیب و حیرتآوری به ودیعت گذاشته شده که مانند شعلههای سرکش آتش همواره شراره میزند و آدمی زادهگان را از چهار چوب این تن خاکی بر فراز افلاک میکشد و با فرشتهگان خدا مؤنس و همنشین میکند.
یکی از آن قوتهای درونی که پرواز انسان را بدون بال و پر مسیر میسازد، وجدانآگاه است؛ حماسهآفرینیها و رشادتهای وجدانآگاه در میدان معرکه با شیطان، زیباتر از هر آن مبارزاتیست که تا کنون به چشم سر دیدهاید، زیبایی این نبرد سیاه و سفید واقعاً قابل وصف و شنیدنی است.
بیایید باهم؛ گوشهای از این پیکار را که میان وجدان بیدار، شیطان سیهروزگار و نفس متمرد واقع میشود، به تماشا بنشینیم!
خروسان سحر بانک بیداری سر دادند و ادای مسؤولیت نمودند، فرشتههای مهربان محمولههای خیرات و برکات را از جانب حق نزدیک فرش زمین آوردند، شب درحال گریز و نور و روشنی با تمام قوت زمین را بیدار میکند، سپیدهدم پگاه با ظلمت سیاه شب پنجه نرم میکند.
آری قرار است خداوند هستی زندهگی دوبارهای پس از شب سیاه پدید آورد و سکوت مرگبار تاریکی را از تن کرۀ خاکی دوباره بیرون کند.
در این میان مؤمنی بر بالین نرم غرق در خواب ناز است و ندای دلنشین الله اکبر با هدایای رحمانی صبح، همنوا شده و برای بیدار کردن آن همگام میشود؛ زمزمۀ نماز قشنگتر از خواب است، با هوای پاکیزۀ بامداد وارد خون و گوشت و پوست و تمام جسم نیمهجانش میشود.
با این تحول، وجدان در کالبد خاکی بیدار میشود و جسم را از بستر جدا میکند و بر جای خود مینشیند و ایمان نیز پنجرههای قلب را بروی اطاعت و فرمانبرداری از دادار هستی باز میکند و کلمات «عاشقانه بشتابید بسوی نماز و بشتابید بسوی رستگاری» را به انسان تفسیر و معنی میکند.
و شیطان ستمپیشه و سیهروزگار بر پیکر انسان از هر سو حمله میکند و نفس را به کسالت و جهالت و ملالت فرا میخواند، زیرا که بنا به فرمودۀ محبوب دلها محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم «شیطان شبی را در خیشوم انسان به سحر رسانده» (صحیح البخاری 3295) برای خود بستری ناز فراهم نموده و چشم طمع بر آن گنج بزرگ و خانۀ پر مهر دوخته تا نورانیت را به تاریکی و استقلالیت را به مزدوری و سپیدی را به سیاهی درآورد. صدای مجادلۀ نیروهای خیر و شیطان ذلالت پیشه را که از خلال کشمکش آنها بهمیان میآید، قلب و روح انسان را با تمام وجود لمس میکنند و به نظاره مینشینند، روح و جسم نیمه جان در این امواج پر تلاطم حیران و سر گردان میمانند، چشمان خوابآلود و دلی پر از انقلاب در این گِرداب جویای راه نجات اند.
اینجاست که وجدان آگاه و نفس تربیت یافته با ایمان همسنگر میشوند و دژی محکم و استوار در مقابل افسونها و وسوسههای آن غارتگر ایمان میسازند.
مژهگان ژولیده و پلکهای پژمرده از سرچشمۀ قلب، که مقر ایمان و وجدان بیدار است، جان تازهای گرفته و صفحههای تاریک و کدر از دیدهگان نورانی انسان کنار زده میشود، مردمک چشم با نور پگاه انس میگیرد، زندهگی دوباره را ارمغان خداوند مهربان و مهرگستر تلقی میکنند، حدقه چشم از آب حیات بخش دلِ مملو از ایمان پر میشود و پیام زندهگی و بندهگی را به فرمانده وجود میرساند. اشارۀ شاعر خوش کلام نیز چنین است.
دلم گوید که برخیزم هوا گوید دمی دیگر ***** هوا را زیر پا آرم که آنجا امر جبار است
آن نیروهای نامرئی خداوند هستی، شیطان را با تمام خواب و خیالش برگودال تاریکیها و سیاهچالهای نابودی رهسپار میسازند و از پس معرکۀ زیبا و دیدنی، مؤمن خوابگاه خود را ترک کرده و زنده شدن دوباره را تجربه میکند. اوراد «سپاس خداوند مهربان را که زندهام نمود بعد از میراندن» (صحیح البخاری 6314) را که زمزۀ الگوی ماندهگار مان (صلی الله علیه وسلم) است، بر زبان میآورد.
هرچند جسم و جان مؤمن بعد از آن همه پیکار و مقاومت توان کافی ندارد؛ اما با توجه به برکات الهی، خیرات صبحگاهی و تهذیب و تربیت نفس بهرۀ وافری گرفته و با آب که پیامآور حیات است، خستهگی زدایی میکند و نسیم روح پرور بامدادان دلش را صیقل میدهد. این است ارزش توجه به تربیت وجدان و تقویت ایمان در زندهگی مؤمن.
چه خوش است که به صدای ایمان، به نعرههای بیدارگر وجدان تربیت شده، به تپشهای تحریک کنندۀ دل پاک، به نورانیت صبح به دقالباب فرشتههای خیر و ندای جانبخش اذان (الله اکبر) گوش دهیم و هر بار با شنیدن این بانگ خیرخواهانه از دنیا یک سو شده و لحظاتی را سر بر آستان پرودگار بسائیم و کامی از معنویات الهی شیرین کنیم.
