کتاب و دانش؛ شالودهی تمدنها
- فروغ اندیشه
- کتاب و مطالعه
نویسنده: استاد عبدالرحمن عزام
کتاب؛ آیینهی روزگار
کتاب و کتابخوانی، فکر و فهم و دانش و اندیشه از پدیدههای همزاد بشر بوده و پیشینهی آن به قدمت آفرینش انسان بر میگردد و هیچگاه انسان از همراهی و همگامی با این پدیدهها بیبهره نبوده بلکه همواره و در همه زمانها، روزگارش با کتاب عجین و برای پویایی زندگی و شکوفایی شکوفههای خوشبختی، دست به دامان دانش و اندیشه بوده است.
کتاب سفینهی زمانپیماییاست که با آن میتوان دل تاریخ را شکافت و بر قلمرو گذشتگان قدم زد. باپیشینیان همگام و با دانشمندان و فرهیختهگان، پژوهشگران و نویسندهگان، تاریخسازان، رهبران و… همرکاب شد. با ایشان ارتباط گرفت و با استفاده از زبانِ مشترکِ دانش، از اندیشهها، بیانات، تجارب و سخنان حکیمانهی شان بهرهها برد. زندگیشان را در ترازوی نقد کتاب، سنجش نمود و از کارکردهای پسندیده، جرعهی نابی برای خویش برگرفت و روح و روان، و جان و جهان خویش را با آن جلا داد و از زشتیها، نارساییها و نابسامانیها دوری نموده و از دست یازیدن بدان، دست نگهداشت.
کتاب؛ شالودهی تمدنها
با نگرشِ هر چند گذرا بر ادوار زندگی انسان در مییابیم که در درازای زمان، کتاب و دانش یگانه راه درست به سوی تعالی و رشد، و تنها ستون استوار و پایهی پایدار تمدن بوده و هر گامی که انسان به سوی رشد و بالندگی، پیشرفت و پیشگامی و سازندگی برداشته، از مجرای کتاب و مسیر اندیشهی کتابخوانی ره پیموده است. بنابراین، اساس و بنیاد پایههای تمدنی که بر کتاب و فکر و اندیشه گذاشته نشده باشد، محکوم به فنا و در انتظار شکست خواهد بود. و برخلاف، سرنوشت میمون و روزگار فرخنده، و اوج اعتلای پرچم سربلندی و سرافرازی، با پیوست آن به کتاب و کتابخوانی گره خورده است. سقراط حکیمِ یونان باورداشت: «جامعه وقتى فرزانگى و سعادت مىیابد که مطالعه کار روزانهاش باشد». لذا امت و نسل و مردمی که با کتاب قهر و از آن رخ برتابند و بر آن چهره در هم کشند، هرگز روی روزِ خوبی را نخواهند دید؛ بلکه بهجای آن، همواره خوار، زبون و فرومایه و در اوجی از ذلت و قهقرایی با سرشکستگی و سرافکندگی، به سر خواهند برد.
ارزِ ارزندهی دانشوری در اسلام
بنیاد تمدن اسلامی را خداوند متعال بر زیرساختهای علم ودانش اساس گذاشته و در متن متین دستورالعمل آن در نخست، واژهی ناب «إقرأ- بخوان» کارگزاری شده تا همینگون، بنای آن را امتداد داده و تمدنی به عظمت اسلام، بر پایههای آن بنیان گذاشته شود.
میزان ارزشدهی به این پدیدهی گرانارج را از آنجایی به وضاحت در مییابیم که آغازین تلنگرهای وحیانه بر پیامبر، با گلواژههای ملکوتی «بخوان» آغاز میشود و خداوند به قلم به عنوان ابزار نویسندگی و وسیلهی دانشاندوزی، سوگند یاد میکند؛ «وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ/ سوگند به قلم! و قسم به چیزیکه مینویسند!» [قلم”۱] و پیامآورِ پیام الهی نیز آنگاه که عدهای از جنگاورانِ ستیز و کارزار بدر را از میدان جنگ با شمشیرهای آخته و آبدار به اسارت میگیرد، و درست در همین زمان که میتواند با گذشت و بخشش، از ایشان درگذرد و راه رهاییشان را رها نموده و آزادشان بگذارد و یا هم، با گذاشتن مهر مرگ، بر صفحهی زندگیشان پایان دهد، مرگ و زندگیشان را به پاس ارزندهگی علم و دانش، در گرو تعلیم و آموزش قرار داده و هر یک را در ازای یاددهی علم، سواد و نویسندگی آزاد مینماید. در کتاب خورشید نبوت پیرامون موضوع چنین آمده است: «هر یک از اسیران که اموال برای تأمین مبلغ فدیهی خود نداشت، ده تن از پسران نوجوان مدینه را به او تحویل میدادند تا به آنان نوشتن بیاموزد، و زمانیکه در نوشتن مهارت پیدا میکردند، آن اسیر، آزاد بود.»
تمدن اسلامی؛ پرچمدارِ دانشوری
با برگشتاندن ورقهای زرین و صفحات سیمین تاریخ پر افتخار تمدن اسلامی، به این حقیقت دست خواهیم یافت که مسلمانان نخستین، با فرمانپذیری از دستور إقرأ، به خواندن و آموزش روی آوردند و در زودترین فرصت توانستند بنای تمدن اصیل، پایدار و استوار اسلام را بر پایههای پیریزیشدهی الهی، بنیان نهند که در مدتزمانی کوتاه، بر افق تا افق دنیا سیطره یافته و تا قرنها، رهبریِ بخش بزرگی از عالم را به دوش گرفته و صاحباختیار تمدنی روشنیبخش و نورآفرین شوند که مسیر تمدنهای دیگر که زمان، آبستن شان بود را نیز روشن نمایند و این امر، “ویل دورانت” تاریخدان بزرگ را بر آن داشت تا بر رشادتها و خلاقیتهایشان گواهی داده و زایش تمدن امروز غرب و نوپایی اروپای جدید را از برکت آنها دانسته و سر اصلهی سلالهی وجودشان را از تبار آنان بداند؛ جاییکه میگوید: «اگر مسلمانان نبودند، اروپا به اینجا نمیرسید».
آری! اقتدار و عظمت تمدن اسلامی با به اهتزاز در آوردنِ پرچم دانشورزی و علماندوزی، بهجایی رسید که دیگران را بر آن داشت تا در فکر فروروند و بر خود و اوضاع اسفناک خویش، دست افسوس به هم زنند و آوهی دریغ بر آورند و در پیِ کشف راز موفقیت تمدن اسلامی شوند، تا بدانند با در پیش گرفتنِ چه راهی و پیمودن چه مسیری میتوانند به روشنایی رسند و از تاریکی به در آیند و همچون مسلمانان بر اریکهی علم و مسند دانش تکیه زنند؛ لذا «شارلمانی پادشاه بریتانیا در قرن هفتم وزیر یهودی خود را به قلمرو حکومت اسلامی میفرستد تا بداند دلیل اینهمه پیشرفت مسلمانان در آن دوران چیست. وزیر یهودی پس از بازگشت از سرزمینهای اسلامی، در پاسخ شارلمانی میگوید: مسلمانان از کوچک و بزرگ و زن و مرد را مشغول مطالعه و سوادآموزی دیدم. مکتبخانهها پر بود و عالمان و دانشمندان را بسیار محترم میداشتند. شارلمانی دستور میدهد تمام مردم کشورش خواندن و نوشتن را آغاز کنند و خود نیز علیرغم گذشت هفتاد سال از عمرش، شروع به سوادآموزی میکند.» [مطالعه چرا و چگونه؟! قباد کاکاخانی، ص. ۶].
همین بود که آنها بر روند فعالیت خویش تسریع بخشیدند و همه وقت و کار، و سعی و تلاششان را در این راه قرار دادند تا قدمی در پیِ مسلمانان گذارند و از مسیری که ایشان پیمودهاند، به جاه و جلالی برسند.
غرب در پسمنظرِ تاریخ خود روزگار سیاهی را پشت سر گذاشته و زمان زیادی را با جهل و نفهمی سپری نموده است. نمونهی واضح آن را میتوان در اوضاع فلاکتبار و تاریک قرون وسطایی به نمایش گذاشت؛ حالانکه در همان زمان امت مسلمه در اوج شکوفایی علم و دانش قرار داشته و درفش رسالت نجاتبخش انسان و انسانیت را که در هالهای از مصیبت و اندوه قرار داشت، بردوش گرفته بودند. «ملتهای اروپاییِ ساکن شمال و غرب در تاریکیهای جهل کامل، بیسوادی گسترده و جنگهای خونین دست و پا میزدند، تا آن زمان نور تمدن و علم در جامعهی آنان ندرخشیده بود، هنوز اندلس مسلمانان، جهت ادایِ رسالت خویش در علم و تمدن به صحنه نیامده بود و این سرزمین تا آن هنگام در کورههای حوادث گداخته نشده بود، بدینجهت از کاروان تمدن بشری به دور بود، نه از جهان خبری داشت و نه جهان متمدن – جز به مقدار اندکی – از آن خبر داشت.
اروپا در جریاناتیکه در شرق و غرب رخ میداد، هیچ نقشی نداشت؛ بلکه در بین مسیحیت تازه تولد و الحاد دیرینهپا به سر میبرد، نه در دین رسالتی داشت و نه پرچمدار سیاستی خاص بود.» [ماذاخسرالعالم بانحطاط المسلمین، ابوالحسن ندوی، ص. ۹۳]
غرب بعد از سپری نمودن روزگار سیاه و روزهای تاریک با شعار علم و در دست گرفتن مشعل دانش، و چنگآویختن به ریسمان معرفت، توانست خود را از باتلاق جهل و ظلمت برهاند و با پویندگی مسیر فهم و دانش، پرچم عزتمندی خویش را به اهتزاز در آورد.
پس چه باید کرد؟!
در این زمان کنونی که از طرفی امت اسلامی با گذشت زمان، دستاوردهای به دست آوردهی خویش را فراموش و به دانش پشت نمود، و با دوری از علم و فرهنگ، اندوختههای خویش را به دست باد یغما داد و با رها نمودن و خالی گذاشتن میدان رهبری و راهبری، بزرگترین خسارت را به انسان و انسانیت پدید آورد، و از جانبی هم، تمدن نوزای غرب که خود را یکهتاز میدان تکنولوژی و فناوری دید، عنان انانیت را کشیده و مرکب سرکش خودخواهی را به هر سوی به جولان در آورد و در این تاخت و تاز، حریم هیچ حرمتی را رعایت ننمود و با عبور از همه خط سرخها به هیچ حد و مرزی ارج نگذاشت تا در نتیجه انسان را از مقام اوج عزت خلیفهاللهی به پستترین جایگاه ذلت و زندگی تهی از انسانیت کشانید و قلادهی بردهگی زندگی مادی بر گردنش نهاد؛ یگانه راه رهاییبخش این انسان هویتباخته از بند بندگی و قید بردهگی، بازگشت او به مسیر درست فطرت و دست انداختن به ریسمان سرشت درون اوست تا با پشت پا زدن به هواهای نفسانی و هوسهای شیطانی، انقلابی ارزشگرا به وجود آورده و به قوانین الهی که از فراز هفت آسمان برای بهسازی و بهبودی زندگی او فروفرستاده شده دست آویزد و دوباره و برای باری دیگر، به جریان درست و چرخش صحیح چرخهی روزگار بپیوندد و بر روند زندگی فطری و طبیعی خویش برگردد و این درست زمانی است که او در سایهی فهم و دانش، به چنین عملی اقدام نموده و با محک و سنجش خویش بر معیارهای علم و دانش و قلم و کتاب، رو به چنین انقلابی آورده و همواره به قواعد، اصول و ضوابط آن پایبند باشد.
بارقهی امید
مایهی امید و در خور بشارت است اینک که موج بیداری امت اسلام دوباره به تلاطم در آمده و نسیم فهم و فکر و اندیشه دوباره وزیدن گرفته است؛ و این امت باری دیگر برای نجات بشریت از غرقابهی زندگی جاهلانه، عَلَمِ دانشوری بلند نموده و از هر نقطه و مکانی در پی رهایی از اوضاع آشفتهی کنونی به میدانهای فکر و اندیشه و… روی آوردهاند و یگانه راه بهروزی و پیروزیشان که همانا در آمدن بر قلههای سعادتمندانهی زندگی سرفراز، در برگها و ورقهای پر عظمت کتاب نهفته است، در پیش گرفتهاند. بنابراین بر ماست که باجدیت بیشتر و تلاش هر چه تمامتر، با چنگ و آهنگ به کتاب و کتابخوانی، دانشورزی و اندیشوَری برگشته، شعار پرافتخار إقرأ را دوباره زنده کنیم، به مطالعه روی بیاوریم و با برگهای زرین کتاب بر فراز آسمان دانش به پرواز در آمده و مجد و عظمت دوبارهی خویش را به تماشا بنشینیم.
وَمَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ!