معرفت و تربیت

معرفت و تربیت

 

تقابل سنت و تجدد از مهمترین ممیزه های جامعه ای  امروز ماست. این امر سبب شده است تا دگر پذیری و احترام به نگرش های متفاوت را که از ویژگی های جوامع توسعه یافته است، با چالش های فراوانی رو برو سازد. گذر از این گردنه تلاش فراوان و برنامه ریزی دقیق و آگاهی و تربیت نسل ها را تقاضا دارد. برای تبدیل « جنگ سنت و تجدد» به «  تعامل سنت و تجدد» نیاز شدیدی به توسعه فرهنگی داریم، تا دید گاه ها و نگرش های سیاه دیدن مطلق و سفید دیدن مطلق را کمی تعدیل کنیم و حد اقل جامعه بطور نسبی قبول کند که در میان سیاه و سفید رنگ خاکستری هم وجود دارد، این جاست که نقش مدیریت فرهنگی برجسته می شود و دگر پذیری و باور به نگرش های متکثر و متنوع را ارمغان جامعه می سازد.

این جا سوالی مطرح می شود که « چگونه می توانیم سنت های اجتماعی را متحول سازیم و زمینه ی توسعه را فراهم نماییم؟» که بعضی ها در این زمینه راهبرد گسترش (عدالت+ شایسته سالاری) پیشنهاد می کنند؛ ولی این جا سوال دیگری مطرح می شود که انسان «عادل و شایسته» از کجا قد می کشد و ما با چه راهبردی می توانیم جامعه را با عدالت پسندی و شایسته گزینی عادت بدهیم که به نظر ما یک بحث فرهنگی عمیق تری مطرح می شود و آن عبارت از (معرفت + تربیت) است.

به باور ما آگاهی یا دانش در کنار تربیت، بهترین راهبرد مصلحان بزرگ و پیامبران الهی برای ایجاد ملتی عادل و شایسته و اخلاق محور بوده است. اگر ما به تاریخ خود نظر اندازیم می بینیم که پیامبر علیه السلام ابتدا نخبه پروری های خود را در حلقات کوچک تربیتی آغاز کردند و کسانی را در روشنایی آگاهی های وحیانی و زلال قرآن، بطور عملی تربیت کردند و ایشان را بعد ازخود، در گزینش افراد شایسته مختار قرار داده تا جامعه و زنده گی مردم را مدیریت کنند. در جامعه آن زمان بخاطر اینکه راعی و رعیت هردو شایستگی داشتند انتخاب شان هم بر اساس شایسته سالاری بود.

بنابراین می خواهیم بگوییم که شایسته سالاری و عدالت گزینی شایسته گی دو جانبه می خواهد وگر نه چرا افراد شایسته ای مثل سید جمال الدین افغانی در همه جا تنها می ماند و حرف عالم نماهای درباری و دین فروشان حرفه ای شنیده می شود و سهم فرهیختگانی مانند سید جمال تبعید است و زندان و… ؟!؛ چون ملتی شایسته پسند تربیت نشده است تا شایستگان را انتخاب کند، ما فعلا در جامعه خود بطور مشهودی این معضل را داریم وبا تلخی تجربه می کنیم. اگر شما به احزابی که طی بیش از یک  دهه در افغانستان تشکیل شده است نظر اندازید، می بینید  که اکثریت با گرایش های قومی و سمتی قد کشیدند و بخاطر همین هم نتوانستند یک اپوزیسیون ملی را در برابر نظام حاکم شکل بدهند، که این امر و جامعه را با خلا سیاسی روبرو ساخته و حکومت را به یک تیم تمامیت خواه تبدیل کرده است. تیمی که تمام افراد آن بطور دورانی در پی نارضایتی ملت از یک ولایت به ولایت دیگر تبدیل می شوند؛ ولی از حلقه تمامیت خواه دولت حذف نمی شود. کسی که مسئولیت خود را در یک ولایت کوچک درست ادا کرده نمی تواند و مدیریت اش نا کار آمد است بعد از اعتراض مردمی به حیث مسئول یک ولایت بزرگ و درجه اول برگزیده می شود. این ها همه به نظر ما بر می گردد به ضعف فرهنگی تربیتی که سالهاست حلقه مفقود حتی نظام تعلیمی و تحصیلات عالی ما می باشد، کسانی که طی سالها دولت را در قبضه گرفتند به نظر ما همه شان ضعف مدیریت ندارند؛ بلکه ضعف تربیتی و اخلاقی، بسیاری از متصدیان امو را به سوی مصلحت جویی های شخصی، سمتی ، قومی و… کشانده و عدم تعهد به وطن و ملت، شایستگی رهبری و ابتکار مدیریت را از ایشان گرفته است.

نا گفته نباید گذاشت که  راهبرد(عدالت+ شایسته سالاری)  را که در تمام حلقات و گفتمان های رسانه ای می شنویم و پیوسته برای زیبا کردن سخنان خود بعضی ها شعار شایسته سالاری و سپردن کار به اهل آن را سر می دهند، باید یک پیش زمینه فکری فرهنگی و تربیتی داشته باشد و در نظام تعلیمی ما (معرفت + تربیت) واضح تعریف شده باشد تا در پرتو آن افراد شایسته و متهعد به دین و وطن و مصلحت های ملی در جامعه افزایش یابد تا مردم بتوانند فرهیختگان و عدالت پیشه گان را گزینش و برای رهبری جامعه بگمارند.

این سخن بدین معنی نیست که ما افراد متعهد و شایسته نداریم؛ بلکه تاکید ما بر این است که ذوق شایسته پروری، شایسته شناسی و شایسته پسندی به علت عدم رشد (معرفت + تربیت) درسطوح مختلف جامعه ، وجود نداشته و اکثریت ما با ذوق های مریض و ظلمت زده ای دوران جاهلیت مسئولین و رهبر های محلی، ولایت و کشوری خود را بر می گزنیم.

انتخاب بر اساس، قوم و نژاد و سمت و… انتخاب های کج دار و مریضی بوده است که در طول تاریخ این کشور پیوسته نسل افغان را به خاک سیاه نشانده است. تا معیار ها تصحیح نشود، و ذوق انتخاب ملت از حالت بدویت به سوی مدنیت عروج نکند و دانش، فرهنگ، اخلاق، اهلیت و درایت افراد، معیار شایستگی قرار نگیرد، ما همان گونه که در طول تاریخ پیوسته میزبان جنگ و ویرانی بودیم در آینده نیز حال ما بهتر از این نخواهد بود.

بنابراین لازم است تا همه فرزندان دلسوز این ملت برای تصحیح معیار ها وارد میدان عمل شوند، و این امر بزرگ را تنها می توان با نگاهی عمیق به مدیریت فرهنگی و ایجاد راهبرد های (معرفت + تربیت) از میان برداشت و از طریق فرهنگ و تربیت، اخلاق مدیریتی را در نهاد نسل های جامعه نهادینه کرد تا در آینده رهبران این مهین، ارزش های ملی و ایمانی را فدای خود پرستی های خود نکنند!

اشتراک گذاری
فروغ اندیشه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *