جنگ فکری تسخیر اندیشهها
- فروغ اندیشه
- مقالات فکری

نویسنده: محمد نسیم عمری
جنگ فکرى و تبلیغات رسانه ای به مراتب خطرناکتر از جنگ نظامی است؛ چونکه غربی ها در جنگ هاى استعمارى نظامى شان مبارزه، نفرت و انزجار را در دلهای مسلمانان بیشتر و شدید تر میکردند و با این نوع مبارزات صرفاً جسم ها را کشته و بناها و تاسیسات را از بین می بردند؛ اما خطرناکتر از آن جنگ فکری است که با آن افکار انسان ها را منحرف می نمایند و این نوع جنگ، قطعاً مسلمانان را به فرهنگ زهرآلود غرب آلوده میکند و نظریات الحادى، فرهنگ بى دینی و اخلاق پست را میان مسلمانان نشر و ترویج نموده و افراد نسل نوین را از مفاهیم اسلامى چنان بیگانه می سازد که از شریعت اسلامى، عقاید، تاریخ و تمدن اسلامى هیچ چیزی را نمیدانند و در هر موضوعی به فلسفه و معیار هاى غرب باور دارند و از آن پیروى میکنند.
از یک بعد جامعه غرب همواره در تلاش است تا جنگ فکرى و تبلیغاتی اش را در کنار جنگ تسلیحاتی و نظامی در جهان اسلام آغاز نموده و همه ساله میلیاردها دالر را خرج آن مىکند و در این راه میلیون ها کارشناس و متخصص را از طریق مؤسسات مختلف فکرى، فرهنگى، سیاسى و تعلیمى به کار گماشته اند تا به اهدافی که میخواهند برسند که اهداف شوم شان به شرح ذیل است:
- از بین بردن روحیۀ مجاهدان و مبارزان مسلمانان در برابر دشمنان اسلام؛
- تردید مسلمانان در مورد عقیده و دین اسلام؛
- کمرنگ کردن تاریخ طلایی تمدن مسلمانان و ارزشهاى اسلامى؛
- جلوگیرى از رسیدن اسلام راستین و مکمل به جوامع غربى؛
- ایجاد قیادت هاى دروغین و بیگانه پرور براى جهان اسلام.
از بعد دیگر، هزینه هایی را که جنگ نظامی برای کشورهای غربی در بر دارد عبارت اند:
- تلفات انسانی و از دست دادن نیروهای مجرب؛
- هزینه هنگفت مالی و اقتصادی؛
- ضعف روحیه جنگ و مبارزه در بین رزمندان دشمن در هنگام رویارویی با مسلمانان؛
- ایجاد استرس و فشار روحی و ترس از حمله های احتمالی در بین ملت های غربی؛
- بحران اقتصادی، دیپلوماتیک و سیاسی ملی؛
- بدنامی و تخدیش چهره سیاسی و ملی کشور مهاجم و اشغالگر در سطح بین الملل؛
- در انزوا قرار گرفتن و ایجاد بی اعتمادی جهانی نسبت به کشورهای مهاجم.
جنگ فکری جنگی است که بدون توپ و طیاره، دود و باروت و صداهای مهیب بم های چند تنی است که دیدگاه ها، ارزش ها و بلاخره عقیده و وجدان مسلمان را هدف قرار میدهد و با شعله های آتش، دود و باروت و صداهای مهیب بم ها نه بلکه با روشنی های دلفریب، صداهای هوس نواز شیطانی شان، فکر و عقیده و آزادی های معنوی و اندیشه اسلامی را به بندهای بدون زنجیر غلامی تبدیل می نماید و بدون ریختن خون مسلمان، اندیشه اش را میکشد و بدون بستن جسم فزیکی در سلول های زندان فکر او را با زنجیرهای نامرئی به اسارت می کشاند.
جنگ فکری جنگ شکستن عقیده وباور هاست؛ جنگ تسخیر فکر و وجدانها جنگ تغییر ارزش ها ودیدگاه ها جنگ اندیشه و دیدگاها، جنگ بیگانه سازی از دین وآئین، جنگ فکر و اندیشه است که به شیوه های دوستانه ئ در رابطه به ظاهر رفاقت، دشمن را از پا درمی آورد.
درنتیجه ازمباحث فوق چنین برمی آید که هجوم جنگ فکری فکری بر جهان اسلام حقیقت آشکاریست که در گذشته صورت گرفته و در حال حاضر با چهرۀ زشت تر و مرموزانه تری در حال فعالیت است و در آینده هم دست بردار از این پلان خود نخواهند بود. علت فزونی خطرات این نبرد با مبارزات نظامی این است که این جنگ سرزمینی را تهدید نمی کند، بلکه عقل ها و اندیشه و باورها را تهدید می کند و با لشکری رویارو نمی شود بلکه با ملتی رودررو می شود و مساحت جغرافیایی را تسخیر نمی کند بلکه فرهنگی را مسخر می نماید، با موقعیت و پایگاه ویژه ای نمی جنگد بلکه شخصیت ها را هدف قرار می دهد و چاهی را سم پاشی نمی کند بلکه شهرها و عقول را مسموم می نماید، ادوات و آلات را تخریب نمی کند بلکه تعلیمات اسلامی و عقاید را به ویرانی می کشاند.
بنابراین، این جنگ مشکل تر و عمیق تر است و در قدم نخست مبارزه در برابر جنگ استعمار و استثمار نیازمند تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر، صبورانه، برنامه ریزی ماهرانه و یک نظم خاصی است تا از حملات دشمن آگاهی داشته باشیم و ثانیاً در جنگ فکری آن قدر قوی و برنامه ریزی دقیق داشته باشیم تا تمام برنامه های دشمن را خنثا کرده و برنامه های اسلامی خود را در جامعه غربی تطبیق کنیم. چرا؟ چون جنگ نظامی و استفاده از تسلیحات، هزینهی هنگفتی روی دسته مهاجم میگذارد. در حالیکه جنگ نرم، جنگ فکری و تبلیغاتی با هزینهی اندکی از راه دور به پیروزی میرسد و دیگر اینکه جنگ نظامی بر دیوار مستحکم اسلام، کارگر نیست؛ چنانکه بارها از این دریچه وارد شدهاند و خوشبختانه هر بار با جواب دندانشکن از جانب سربازان اسلام روبرو شده و محکوم به شکست گردیدهاند.
شیوه کاری و حوزه فعالیتهای تهاجم فکری ماشینهای زرهی، موشکهای قارهپیما، هواپیماهای پیشرفته و مدرن، توپهای چند تنی نیست. بلکه تهاجم فکری به مراتب از این نوع جنگها، کشندهتر و مخربتر است. در اصل تهاجم فکری، در پی شیوع افکار، اندیشهها و نظریات ضد اسلامی و انسانی است، حقیقت جنگ فکری ایجاد شک و تردید در عرصه باورهای اعتقادی، تعالیم دینی و نهادینه کردن خصومت و بیاعتمادی و مخدوش کردن اندیشه اسلامی در میان افراد جامعۀ اسلامی و بالآخره تحریف واقعیتهای اسلامی است. درواقع اینها سلاحهایی هستند که اکثر مردم به زیانهای آن توجه نکردهاند.
لذا این هجوم فکری بر جهان اسلام حقیقت آشکاری است که غربیها همیشه درحال برنامهریزی آن هستند و میخواهند آن اهداف شومی که دارند در کشورهای اسلامی پیاده کنند؛ بنابراین کشورهای اسلامی میبایست متوجه حفظ افکار اسلامی جوانان مسلمان باشند و با یک دید منطقی کوشش نموده تا موضوع را جدی گرفته و همه چیز را به خوبی مدیریت کنند تا از آسیبهای جنگ فکری در امان بمانند؛ چونکه جنگ فکری نوعی جنگ خاموش و بدون سروصدا است که همه چیز را به زودترین فرصت ممکن فنا میکند و قطعاً دشمن برای شکست مسلمانان شب و روز تلاش میکند که برنامه موفقانهای بریزد و لذا روی نکات زیر تمرکز دارند:
- بد و زشت معرفی کردن چهره واقعی اسلام؛
جهان غرب همیشه تلاش ورزیده است سخنان باطل و رفتارهای ضد انسانیت را به اسلام منسوب نماید تا چهره واقعی اسلام را برای دنیا دگرگون، مخدوش جلوه داده و عموم مردم را از اسلام متنفر کند.
- ایجاد شک و تردید در تاریخ اسلام؛
غربیان در تلاشاند برای نسل جدید، تاریخ اسلام را قسمی معرفی کنند که نسل جدید جز ظلم، وحشت و خونریزی، تصور دیگری از اسلام نداشته باشد.
زمانیکه تاریخ اسلامی سراسر وحشت خونریزی و دهشت معرفی شود و در مقابل، تاریخ غرب را انسانی، عقلانی، پر از محبت و دوستی معرفی کنند، طبیعی است که نسل جدید مسلمان متوجه فرهنگ غرب شده و در این صورت تمام ارزشهای اسلامی خود را از دست میدهد و به مرور زمان از هویت اسلامی خود بیگانه میشود.
- ایجاد بیباوری و بیاعتمادی نسبت به امت اسلامی؛
وقتیکه ذهنیت نسل جوان مملو از کراهت و بیباوری نسبت به دین گردد؛ طبعاً در جستجوی برونرفت از این وضعیت میشوند و به سوی دریچههای جدید روی میآورند تا هوای پاک و صحی را تنفس کنند و در جستجوی این هوای پاک و صحی به غرب و تجملات آن روی میآورند و در تلاش ادغام به جوامع غربی هستند تا آینده شگوفا و مترقی داشته باشند.
- تسلط بر شخصیتهای امت اسلامی؛
واقعیت اینست که استعمارگران به خوبی درک کردهاند که با تسلط بر عقل و فکر و اندیشه امت اسلامی میتوانند امت را تصاحب کرده و در تمام امور دنبالهرو خود میسازند.
- جایگزینسازی ارزشهای فرهنگی؛
بهترین بدیل برای رسوم و عنعنات فرهنگی اسلامی از دیدگاه جنگ فکری اینست که مسلمانان نامهای اسلامی، لباس و ظاهر اسلامی داشته باشند و عبادات خود را بجا بیاورند؛ اما نظام تجاری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره نظامهای حیاتیشان باید از غرب وارد شده بر اساس فلسفه غربی اجرا و اعمار گردد.
- تساهل و سبک شماری اعتقادات و احکام اسلامی؛
آشفته نمودن و مخدوش کردن عقاید، افکار و باورهای دین اسلام و گریز از دستورات و فرامین شرعی، فرهنگ اسلامی، آداب و رسوم ملت های مسلمان نیز از جمله مواردیاند که می توانند غربیها را برای رسیدن به اهدافشان یاری و کمک کند.
- زیر سوال بردن ادبیات اسلامی؛
معمولاً روشنفکران غرب با وسایل ارتباط جمعی برای به انحطاط کشاندن اصول و ارزشهای اخلاقی مسلمانان و یورش به ادبیات اسلامی که جزو مفاخر دینی بوده و اصول اندیشهای مسلمانان را تشکیل میدهد، میخواهند برای رسیدن به اهداف خود، میانبری ایجاد کنند.
- غربیها تلاش میکنند تا نقش دین، اندیشه اسلامی و مسجد و مدرسه و جامعه را در زندگی جوانان و روشنفکران مسلمان کم اهمیت جلوه دهند، درست به همان شیوهای که روشنفکران غربی به دین مسیح و کلیسا مینگرند، تا ابتدا دین اسلام را از سیاست جدا نموده و آنگاه به طور آن را از عرصهی زندگی مسلمانان حذف کنند.
- ایجاد فاصله بین مکاتب علوم عصری و مراکز علوم دینی از دیگر ترفندهای این جرثومه خبیثه است که درواقع در صورت تطبیق این رویکرد و تئوری، میتوانند چند گام ارزنده و حایز اهمیت به اهداف و پلانهای خود نزدیکتر شوند.
بنابراین، از مهمترین مدلهای کاری تهاجم فکری جهان غرب علیه مسلمانان این است که آنها کوشش دارند جهان را تحت کنترول خود درآورند و به این ترتیب سعی میکنند تا همه چیز از قبیل قدرت نظامی، ثروت، تولیدات، صنعت و پیشرفت فقط از آن خودشان باشد و مسلمانان را در تمامی عرصهها نیازمند خود داشته باشند و بدین ترتیب، با توجه به حقایق و واقعیتهای ذکرشده زنان و مردان سرزمینهای اسلامی در قبال اسلام و سرزمین اسلامیشان دارای وظایفی میباشند که با ایفای آن به درستی میتوان در برابر تهاجم فکری ایستادگی نمود و دشمنان اسلام را به زانو درآورد و به تمامی شگردهای شومشان جواب منفی و بشارت ناکامی داد که با توجه به امور ذیل، امت اسلامی میتوانند خود را از این پلانهای خطرناک دشمن وقایه نموده و مصون نگهدارند:
۱. اعتقاد کامل و سالم نسبت به عقاید و اصول فکری اسلام؛
۲. پایبندی به تمامی احکام دینی و وظایف اسلامی اعم از فرایض تا مستحبات؛
۳. نهادینه ساختن حس وطن دوستی در وجود تک تک افراد جامعه اسلامی؛
۴. ترویج فرهنگ ناب اسلامی و باورمندی صحیح و سالم به مسئله تعلیم و تربیه اسلامی؛
۵. رشد فکری جوانان و انکشاف علوم عصری جهت دستاوردهای عظیم در بخشهای نظامی؛
۶. مدیریت و کنترول نمودن اصولی فضای مجازی برای جلوگیری و عدم دسترسی به سایتها و حسابهای کاذب؛
۷. تشویق جوانان به مطالعه و آموزههای اسلامی و تلاش برای انگیزه دادن آنها به سوی پیشرفت و آبادانی وطن؛
۸. جلوگیری از وقت گذرانیهای بیمورد نسل جوان و تلف کردن وقت به صورت بیهوده؛
۹. ایجاد زمینهی آموزشی در بخشهای علوم ساینسی و تکنالوژی و معلوماتی؛
۱۰. داشتن ادارات مهم و متعهد استخباراتی برای کشف حقایق و رشد سرزمین اسلامی در تمامی عرصهها؛
۱۱. ایجاد اردو و نیروی قوی و مجرب و باورمند برای دفاع از سرزمینهای اسلامی با داشتن تسهیلات و تشکیلات نظامی روز.
تهاجم فکری در فضای مجازی
امروزه فضای مجازی بستر مناسب و گزینه خوبی برای دشمنان اسلام قرار گرفته است تا از این طریق بتوانند با راه انداختن جنگ فکری در این فضای، بین اندیشمندان، جوانان با ایمان، مسلمان و نیروی رو به رشد و تحصیلکرده به اهداف و شاخصههای شومشان دست یافته و باعث ایحاد تنش بین کشورهای اسلامی و منطقه شوند.
بنابراین، کشورهای اسلامی و جوانان غیور سرزمینهای اسلامی برای جلوگیری از عواقب تهاجم فکری از طریق فضای مجازی بایستی متوجه این عواقب ناگوار باشند و تدابیر اندیشمندانهای را با خردجمعی روی دست گرفته و به مقابله با بحرانهای ناشی از جنگ فکری رفته و تا حد توان این معضل ویرانگر را نابود سازند.
بدین ترتیب، وظیفه مسئولین مسلمانان است تا در سرزمینهای اسلامی متوجه فضای مجازی رایج از قبیل: فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام، تویتر و سایر شبکههای مجازی و اجتماعی در کشورشان باشند و به خوبی این بستر را مدیریت و کنترول نمایند.
وظیفه مسئولین کشورهای اسلامی است که باید متوجه باشند نحوه استفاده از اینترنت و فضای مجازی بین جوانان و نیروهای کاری خویش آموزش داده و جنبههای مثبت آن را برای جوانان و قشر ذکور و اناث و کتله باسواد و تعلیم یافته به درستی آموزش دهند تا هرچه بیشتر جنبههای مثبت آن نمایان شده و از فضای مجازی برای برداشتن گامهای مثبت در جهت پیروزی در میدان جنگ فکری، در ستیز و پیکار با دشمنان اسلام برخیزند.
چرا دشمنان اسلام کوشش دارند از طریق فضای مجازی به جنگ فکری علیه مسلمانان بروند؟
۱. فضای مجازی هزینه بسیار اندکی داشته و به دسترس عموم قرار دارد و خیلی راحت میتواند بین آحاد ملتها نفوذ کند.
۲. امروزه عموم مردمان دنیا با فضای مجازی آشنا هستند و اکثریت به جای مطالعه و مشوره کوشش دارند از طریق فضای مجازی پاسخ مشکلاتشان را بیابند.
۳. متاسفانه جوانان و نوجوانان که آینده یک مملکت را تشکیل میدهند و به جایی که درست آموزش ببینند خیلی راحتتر از طریق فضای مجازی دستخوش دشمنان قرار گرفته و به این فضا طوری اعتیاد پیدا میکنند که دیگر وقت و زمانی برای ساختن نیروی مجرب انسانی باقی نمیماند.
۴. فضای مجازی برای دشمنان اسلام گزینه خوبی است تا خیلی راحت از طریق ساخت اکانتهای جعلی و متعدد اذهان عمومی را مخدوش ساخته و باورهای غلط خویش را بین سرزمینهای اسلامی گسترش داده و به نتایج دلخواهشان برسند.
۵. متاسفانه فضای مجازی طوری است که همه افراد میتوانند اظهارنظر کنند و خیلی راحت انسانهای خام احساساتی شده و عقدههایشان بیرون ریخته و باعث تنشها و سردرگمیهای خاص در یک جامعه شوند.
چگونه میتوان از جنگ فکری از طریق فضای مجازی در امان بود؟
۱. مدیریت درست و قانونمند فضای مجازی توسط افراد کارآموز؛
۲. آموزشهای رایگان نحوه استفاده درست از فضای مجازی؛
۳. اگاهیدهی به عموم شهروندان از جنبههای مثبت فضای مجازی؛
۴. آگاهیدهی به عمومی مردم برای جلوگیری از تهاجم فکری در فضای مجازی؛
۵. آگاهیدهی از عواقب ناگوار استفاده نادرست از فضای مجازی؛
۶. در نظر گرفتن شبکههای مجازی با عناوین موثر اسلامی و زیباییهای دین مبین اسلام؛
۷. در نظر گرفتن برنامههای متنوع اسلامی برای نشر در فضای مجازی برای شهروندان؛
۸. وضع قانون و مقرراتی که طور قاطعانه با عاملان بیعدالتی و هنجارشکن فضای مجازی برخورد شود؛
۹. تشکیل نیروهای مجرب برای شناسایی عاملان ناهنجاریهای اجتماعی در فضای مجازی؛
۱۰. در نظر گرفتن مجازات برای افرادی که از این فضا سوء استفاده میکنند؛
۱۱. فعال بودن و بیدار بودن مسئولین در همه حالات ممکن شبانهروزی تا مبادا فرصتی به دشمن داده و باعث بروز صدمه و آسیب کشور گردند.
