تن آسایی
- فروغ اندیشه
- مقالات تربیتی

تنآسایی یا غفلت و سستی که به تنپروری، بطالت، فتور، و تهاون نیز تعبیر شده، سالیان زیادی است که دامنگیر مسلمانان شده است و آنها را از مسئولیتهای مهمشان بازداشته است.
تنپروری از شایعترین رذایل اخلاقی محسوب میشود؛ از همینرو در اسلام زندگی بدون مبارزه و راکد، زندگیِ ساکت و بیتحرک و زندگیِ بیهدف، زندگی مطلوبی نیست.
خداوند متعال در آیات زیادی ما را از این پدیده شوم بر حذر میدارد؛ بهطور مثال:
(فَٱلۡیَوۡمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَهۚ وَإِنَّ کَثِیرا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَایَـٰتِنَا لَغَـٰفِلُونَ) [یونس/۹۲]
«پس امروز بدنت را (از دریا) نجات میدهیم، تا عبرتی برای کسانی که بعد از تو میآیند باشد، و بیگمان بسیاری از مردم از آیات ما غافلند».
(وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعا وَخِیفَه وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡـَٔاصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَـٰفِلِینَ) [الأعراف/۲۰۵]
«و پروردگارت را در دل خود، با تضرع و بیم، نه با صدای بلند، در صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش».
(وَلَا تَکُونُوا۟ کَٱلَّذِینَ نَسُوا۟ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ أُو۟لَـٰۤىِٕکَ هُمُ ٱلۡفَـٰسِقُونَ) [الحشر/۱۹]
«و همچون کسانی نباشید که الله را فراموش کردند، پس الله (نیز) خودشان را فراموششان ساخت، آنها (بدکار و) نافرمانند».
عوامل گوناگونی مانند رفاهزدگی و ثروت زیاد، دنیاطلبی و خوشگذرانی، عدم عزم و اراده در انجام امور، خودکمبینی و تربیت نادرست، عدم انگیزه لازم، هوسمداری، افسردگی روحی در ایجاد و پیدایش آن دخیل بوده و عدم تحمل در برابر سختیها و مشکلات، روحیه منفیگرایی، سستی و بیحالی از جمله نشانههای آن است.
سستی میتواند در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی انسانها مانند امور عبادی، دینی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رسوخ کرده؛ فرد و جامعه را با بحران مواجه گرداند.
اگر در حال حاضر مسلمانان در حالت اسفبار و نابسامانی زندگی میکنند، مسئول این همه نابسامانی خودشاناند با اختیار نمودن راحتطلبی و تنآسایی! چون توده مردم از قوانین اسلام بیخبرند و آهستهآهسته از نظام اسلام دور و منحرف میشوند.
انسان راحتطلب مفاهیم دین را به گونهای تفسیر و توجیه میکند که با هواهای او در تزاحم نباشد و تکلیفی برای او ایجاد نکند و با عافیتطلبی او کمترین تصادمی نداشته باشد.
دستوراتی چون امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و ظلمستیزی و… که با عافیتطلبی او در تزاحم است، به سادگی کنار گذاشته میشود.
یکی از بزرگان تصریح میکند: کسی که قید راحتطلبی را زده، در بلا هم زیبایی میبیند، کسی که اسیر راحتطلبی است، از کار کردن خسته میشود و دنبال راحتطلبی میگردد.
به گفته یکی از کارشناسان دینی، علت اساسی که افراد راحتطلب نمیخواهند از جای خود تکان بخورند، این است که آنها به لحظه فکر میکنند تا به آینده.
کسی که در زندگی بیحوصله و سستاراده باشد، پایداری و شکیبایی را از دست داده و در نتیجه در مسیر پیشرفت حق و حقیقت آسیبپذیر میگردد.
یکی از بدترین دشمنانی که از درون خود انسان منشأ میگیرد، تنپروری است که در شکستهای دنیوی، کاری و مسائل اقتصادی فاجعه درست میکند و در مسائل اخروی هم دچار پشیمانی و عذاب میگردد.
راحتطلبی عمر و وقت گرانبهای انسان را از بین میبرد. آموزههای اسلامی مربیان را تشویق میکند تا پیش از هجوم و شبیخون پیری بر خرمن عمر جوانان، فرصت عمر، این رأسالمال را غنیمت شمرده و بر استفاده درست از عمر و وقت توجه و مراقبت داشته باشند.
انبیا و اولیای خدا همیشه اهل سختکوشی و تلاش بودهاند؛ نگرشی در سیرت و زندگی پیامبر صلیالله علیه و سلم این امر را آشکار میسازد که آن جناب با روش سهل و آسان در بین مردم راه نیافت، بلکه در جریان پیمودن مسیر خویش با هرگونه معارضه و مدافعه از هر راه ممکن و از هر نوع ممکن از جانب دشمنان روبهرو شد.
در روشنی موضوع، پرسشهایی در باب دعوت اسلامی مطرح میگردد:
آیا پیروزی دعوت اسلامی و برپایی دولت اسلام، بر پایهی معجزات خارقالعاده و درهمشکنندهی دشواریها حاصل شد، یا این پیروزی نتیجهی تدبیر، پلانگذاری، برنامهریزی، مدیریت و ارادهی استوار در پیشبرد دعوت بود؟
آیا معیار و اساس کار در این مسیر، بهرهگیری از توان و نیروی جوانان و گماردن آنان در جایگاههای شایستهشان بود، یا معیار دیگری در این زمینه وجود داشت؟
آیا دعوت اسلامی توانست نیروهای خاموش و استعدادهای معطلشده را دوباره فعال سازد و به صحنه بیاورد؟
آیا جوانان در طول تاریخ به ندای دعوت اسلامی لبیک گفتهاند، یا به تنآسایی، راحتطلبی و آسایش دل سپردهاند؟
هدف ما در این مسیر آن است که بدانیم دعوت اسلامی چگونه در جان و روان جوانان، بهرهبرداری درست از عمر را نهادینه ساخت؛ و چگونه از کسانی که در حاشیه جامعه قرار داشته و به دنبال شهوات نفس بودند، رهبران و قائدانی ساخت که بهعنوان سازندگان تاریخ شناخته شدند.
جوانان آغازین دعوت اسلام، دارای عزم راسخ، همت بلند و تأثیر بسزا بودند. اسلام در وجود آنان فعالیت، پویایی و نیروی درونی ایجاد کرد و آنان را از جامعهای پوچ و بیهدف، به جایگاه «امتی شاهد بر مردم» رسانید؛ امتی که مرد و زن در کنار هم، به اعتلای پرچم دعوت پرداختند.
نمونهای از این رهبران جوان، جعفر بن ابیطالب است:
جعفر رضیاللهعنه در سن بیستویک سالگی اسلام آورد و سرپرستی مهاجران مسلمان در هجرت به حبشه را به دوش گرفت. خرد، حکمت و دوراندیشیاش سبب شد تا مسلمانان در حبشه ماندگار شوند. پس از فتح خیبر، زمانی که جعفر به پیامبر صلیاللهعلیهوسلم پیوست، پیامبر فرمودند:
«به خدا سوگند، نمیدانم به کدامیک خوشحال باشم؛ به فتح خیبر یا به قدوم جعفر.»
جعفر پس از یکسال اقامت در مدینه، در نخستین فرصت، یکی از فرماندهان غزوه موته شد و در همان نبرد، در چهلویکسالگی به شهادت رسید.
بیشترین کسانی که در نخستین روزهای اسلام ایمان آوردند و سهم بزرگی در تثبیت و تمکین آن داشتند، جوانان بودند.
امروزه نیز شاهد دهها تن از افرادی هستیم که با آنکه عرب نیستند، به اسلام میگروند و در مدت کوتاهی، تنها در چند ماه، مانند دیگر فرزندان اسلام، حافظ قرآن کریم میشوند. این امر وابسته به ارادههای صادقانه و همتهای بلند است.
محمد فاتح؛ قهرمان برنامهریزی:
نسلهای مسلمان یکی پس از دیگری در پی تحقق خبری بودند که از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم شنیده بودند، آنکه:
«قسطنطنیه فتح خواهد شد؛ امیرش امیری نیکو و سپاهش سپاهی نیکو است.» (روایت حاکم)
قسطنطنیه سالیان دراز و قرنها فتح نشد، اما ایمان به تحقق این خبر نبوی، در دل مسلمانان چون یقین جا داشت. تا آنکه این وعده نبوی، بهدست سلطان محمد فاتح و با برنامهریزی، تلاش و کوشش وی تحقق یافت.
آری، در تاریخ اسلام، صدها جوان از اینگونه زندگی کردهاند.
آنچه انسان را به قله عظمت میرساند، ذکر بهشت است. از بیان بهشت در زندگی عملی، میتوان نتایج بیشماری استخراج کرد. نباید شرح و تفصیل بهشت را ـ به دلیل آنکه باغها، قصرها و دیدارهایی را نوید میدهد که در قیامت نصیب انسان خواهد شد ـ از نظر دور داشت. اگر انسان حقیقت بهشت را به درستی درک کند، اثر آن در زندگی امروز او نمایان خواهد شد. آنگاه چنان زندگی خواهد کرد که فردا بهرهاش را در بهشت خواهد یافت.
راه حقیقی بهشت، جهاد است. قرآن کریم این حقیقت را با صراحت بیان میکند. امروز این مفهوم از ذهن امت اسلامی زدوده شدهاست. اگر کسی مردم را به سوی جهاد دعوت کند، گروهی با دیده تردید به او مینگرند؛ در حالیکه بهشت با جهاد حاصل میشود. مسلمانان جان و مال خود را در این راه قربانی کردهاند و زندگیشان را وقف آن ساختهاند. تاریخ اسلام گواه است که هر زمان مسلمانان قربانی دادهاند، برای بهدست آوردن بهشت بوده است.
در هر زمان و مکانی که امت اسلامی، پیوند میان این دو را فراموش کردهاند، از مسیر عزت منحرف شده و به سوی زوال گام نهادهاند. عروج امت در گرو استواری رابطه میان جهاد و بهشت است. طلب بهشت و پیمودن مسیر جهاد، امت را به اوج قدرت و پیروزی رسانیده است. اما هرگاه امت این دو را به فراموشی سپرده، به سمت پستی، ذلت، راحتطلبی و غفلت روانه شدهاند؛ و اقوام دیگری که در مسیر باطل تلاش میکردند، آنان را همانند لقمهای آسان بلعیدهاند.
بنابراین، چنانکه گفته شد، اگر مسلمانان امروز در وضعیت اسفباری بهسر میبرند، مسؤول این همه مشکلات، همه مسلمانان جهاناند. اگرچه مسؤولیت برخی کمتر و برخی بیشتر است، اما در مجموع، تمام مسلمانان مسؤول جهالت، فسق، تفرقه، ضعف، ذلت، فقر، نابودی و اختلاف هستند. چرا؟ چون به تنآسایی و راحتطلبی رو آوردهاند، سختکوشی را رها کرده، مسؤولیتهای خویش را فراموش نمودهاند، به دنیا دل بسته و آخرت را از یاد بردهاند. زیرا کسی که در امور دنیایی تنبل باشد، در امور آخرت تنبلتر است.
اکنون این پرسش مطرح است: راه درمان سستی و راحتطلبی چیست؟
راههای درمان سستی و راحتطلبی:
۱. ریاضت و تهذیب نفس
۲. توجه به آثار استقامت
۳. اغتنام فرصتها
۴. مبارزه با راحتطلبی، مقابله با خواب صبح، و کنترل غذا؛ بدین معنا که از دو سه لقمه آخر، پیش از آنکه کاملاً سیر شود، دست بکشد.
۵. مشخصنمودن هدف (هدف، انسان را به تلاش وامیدارد).
۶. انتخاب دوستان سختکوش
۷. عملکردن پلهکانی و مرحلهبهمرحله
۸. ورزشکردن بهصورت منظم
۹. تنظیم وقت
انسان دارای وقت کافی برای انجام تمام کارهاست، اما نیاز به تنظیم وقت دارد. انسان فهمیده هرگز بیکار نیست، چرا که بدترین چیز در دنیا بیکاری است.
کارشناسان میگویند:
انسان وقتی بیکار باشد، به چیز مباحی مشغول میشود. لذا در ظاهر بیکار است، اما در درون، بیکار نیست؛ بلکه شیطان در دل او آشیانه میزند و سپس به تخمگذاری میپردازد. در نهایت، شیاطین از تخم او سر برمیآورند، و تکثیر نسل شیطان از هر نسلی سریعتر صورت میگیرد.
مرد عمل کسیست که بر وقتش حریص باشد.
به گفته امام حسنالبنا رحمهالله:
«الوقت هو الحیات»
(وقت، همان زندگیست.)
انسان متمدن که ارزش وقتش را میداند، میتواند معجزه بیافریند. به جاپان نگاه کنید: این کشور توانست زمان را کوتاه کرده و از گوشه عزلت بیرون آید، و در طی ۱۰ سال، به یکی از پیشرفتهترین و مترقیترین کشورهای صنعتی تبدیل شود. راهی را که اروپاییان در صد سال پیمودند، جاپان در ۱۰ سال طی کرد.
آیا جاپانیها تنپروری کردند؟ یا شب را به روز وصل کردند و از دقایق عمرشان بیشترین استفاده را بردند؟
بنابراین، اگر ترک راحت نکنی، نمیتوانی با هوای نفس مبارزه کنی. یعنی اگر خواستیم هوای نفس را مهار کنیم و علایق خود را مدیریت نماییم، نخستین علاقهای که باید با آن بجنگیم، راحتطلبی است.
در پایان باید گفت:
مراقب تنبلی باشیم، که پدیدهای شوم در زندگیست و سبب عقبماندگی انسان میشود. به گفته بزرگان:
«آفت پیروزی، تنبلیست.»
افراد تنبل در زندگی فردی، اقتصادی، اجتماعی و عبادی به جایی نخواهند رسید.
به امید روزی که همه مسلمانان، دست از تنآسایی و راحتطلبی بردارند و با تلاش و کوشش در انجام مسؤولیتهای خویش، به موفقیتهای دنیا و آخرت دست یابند.
ناموس ازل را تو امینی، تو امینی
دارای جهان را تو یساری، تو یمینی
ای بنده خاکی، تو زمانی، تو زمینی
صهبای یقین درکش و از دیرِ گمان خیز
از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز
از خواب گران خیز!
منابع:
-
کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمانان
-
خواستههای نهضت اسلامی
-
سایتهای اصلاحآنلاین و اصلاحوب
