چطور با قرآن زندگی کنیم؟

                       
تعامل گذشتگان صالح ما با قرآن به چه شکل بود؟ وآیا وضعیت ما با آنها قابل مقایسه است ؟ وچرا منزلت قرآن در قلبهای ما نقش خود را از دست داده است ؟ وچرا ارتباط ما با قرآن آن طوریکه با وسایل شنیداری وتصویری بر قرار است محکم و بر قرار نیست ؟
چه چیزی سبب تغییر ما شده تا به این حال رسیده ایم؟ آیا قرآن تغییر نموده است؟ ویا ما در واقعیت حیات خویش تغییر نموده ایم ؟ مقیاس امت ها برای رسیدن به اوج وعزت و اینکه به ذلت وخواری کشانیده می شوند چیست؟
در امت اسلام مقیاس عزت وخواری اش بستگی به نزدیک شدن به قرآن ودور شدنش از آن می باشد .
عن عمر بن الخطاب – رضی الله عنه – أن النبی صلى الله علیه وسلم قال: «إنَّ الله – تعالى – یرفع بهذا الکتاب أقواماً، ویضع به آخرین».
به حقیقت خداوند به وسیله این کتاب (قرآن) اقوامی را بالا می برد وتوسط همین کتاب( قرآن) اقوامی را به پستی وذلت می کشاند.
واین قاعده در بر گیرنده  فرد، اجتماع، وحتی امت ها می باشد. پس درحقیقت هر یک از گروه های که بر شمردیم اگر به  واقعیت رو بسوی قرآن آورند به اوج قله سعادت خواهند رسید. وهر کس روی بر تابد جز اینکه ذلت وخواری دامنگیرش شده است چیزی دیگری نصیبش نخواهد شد.
قرآن کریم در مقابل ما ترازوی میزانی را می گذارد که به وسیله آن نحوه تعامل سلف صالح خود را در قبال قرآن می شناسیم. آنها قرآن را ستون حیات خویش قرار داده بودند وبا تلاوت و تعلیم وعمل به آن زندگی می نمودند ، کودک شان را با قرآن رشد می نمودند و خانواده های شان به وسیله قرآن تربیه می شدند . تعلیم علوم را با تعلیم قرآن وحفظ آن شروع می نمودند واساس مدارست علوم در میان شان قرآن بود . مساجد شان با قرآن آباد بود . عبادات شان ، نمازهای شان، نشست بر خواست های شان ، کاری های شبانه روزی شان، کوشش وجهاد شان ، وحتی فتوحات شان … تماماً بر اساس منهج قرآن بود. و به همین اساس کل قضایای اساسی وروابط شان بر همین شیوه به پیش می رفت وخارج از این منهج نبود
بلی ! به حقیقت امتی بودند که با قرآن زندگی می نمودند . ودیدیم که کار شان به کجا انجامید . رسول الله (ص) می فرمایند «إنی لأعرف أصوات رفقه الأشعریین باللیل حین یدخلون، وأعرف منازلهم من أصواتهم بالقرآن باللیل؛ وإن کنت لم أرَ منازلهم حین نزلوا بالنهار»(البخاری ومسلم).
من دوستان اشعری خود را با صدای های شان می شناسم  هنگامیکه شب به خانه های خود می روند .و خانه های شان را به وسیله تلاوت شان شناسائی می کنم ! اگر چه در روز نبینم که از کدام مسیر به خانه های شان وارد می شوند .
بلی در حقیقت این بود تعامل  شان با قرآن. واین صفات عام  مسلمانینکه در شهر های اسلامی زندگی میکردند بود.  وبه همین خاطر بود که با اطمینان زندگی می کردند واز ترس وهراس به دور بودند
حسن بصری (رح) می فرماید : کسانیکه پیش از شما بودند دید آنها نسبت به قرآن چنان بود که انگار قرآن رسائلی از جانب خداوند که بر ایشان نازل گردید است . شب را با خواندن و تدبر قرآن و روز را با عمل به آن سپری می نمودند
به همین شکل نحوه تعامل سلف صالح ما با قرآن از حیث تدبر در معانی آن  معروف است ، چنانچه بهز ابن حکیم  از از امام تابعی قاضی بصره زراره ابن ابی اوفی  قصه وفاتش را چنین حکایت می کند: می گوید که در حال ادای نماز صبح در مسجد بنی قشیر بودیم و ایشان بر ما امامت می دادند ، هنگامیکه به این آیت رسید  {فَإذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ . فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ} [المدثر: ٨ – ٩] بیهوش افتاد وجان به جانان آفرین تسلیم کرد. در واقع هیچ علم ومنهجی جای قرآن را در میان شان احتواء نمی نمود . وعلوم دیگر در نزدشان در مرتبه دوم قرار داشت.
کسیکه به اسلام داخل می شد اولین چیزیکه برای وی آموزش داده می شد قرآن بود، هیئت های که به نزد رسول الله می آمدند تا اسلام را بیاموزند پیامبر (ص) قرآن را بر آنها  عرضه مینمود . جایگاه افراد و ارزش آنان در جامعه مدینه طیبه  به یاد داشتن وحفظ قرآن شناخته می شد . می بینیم که رسول الله(ص) عملاً چنین با یاران شان تعامل می نمودند در یکی از وفدهای که به نزد رسول خدا می آیند پیامبر از میان شان برای امامت آنها پسر نو جوانی را بر می گزیند به نام عمروبن سلمه : برایشان امر می نماید  تا قاری ترین شان به امامت جلو شود هنگامیکه در میان خود جستجو نمودند دیدند که کسی از عمرو  بیشتر قرآن بلد نیست، فلهذا با آنکه از سن کمی بر خوردار بود به وی اقتداء می نمایند
به همین شکل امیر المومنین عمر فاروق ( شورای مشورتی خود را از کسانی تشکیل داده بود که قاری ترین یاران پیامبر محسوب می شدند که از جمله آنها یکی شاه مفسران امت  عبدالله ابن عباس بود . حضرت ابن عباس می فرماید «کان القراء أصحابَ مجلس عمر – رضی الله عنه – ومشاورته کهولاً کانوا أو شباباً»(البخاری).

مشاورین مجلس عمر (رض) از میان کسانی بودند که دارای  سن و سال  متفاوت واز جمله قراء محسوب می شدند. حفظ قرآن اولین چیزی بود که برای اطفال آموزش داده میشد . وحلقات درس اساتید بزرگ که برای طلاب ارائه می گردید با قرآن آغاز می شد . وبرای طلابی که به فراگیری علوم مشغول بودند عیب بزرگی اگر به تفسیر نا آشنا بوده و قرآن را حفظ  نمی داشتند . 

بطور خلاصه می توان گفت که تعلیم وتعلم در میان امت مسلمه اساسش بر علوم قرآنی وتفسیر آن بود . این بود شمه ای از احوال سلف صالح ما با قرآن کریم . بیائیم مقارنه ای داشته باشیم وضعیت کنونی عصر حاضر مسلمانان امروزی را با عصر طلائی آنها که در کدام موقعیت قرار دارند؟ اینجاست که سوالات زیادی در ذهن ما ایجاد می شود، راستی چرا هیبت قرآن در دلها، حیات ،و معاملات ما کم رنگ وضعیف گردیده است؟ وآیا برای بازگشت دوباره به آن مجد وعظمتی که گذشتگان ما داشته اند وسیله ویا وسایل موجود است  تا بتوانیم به آن برسیم ؟ 

جواب واضح است بلی وسایل زیادی در اختیار ما است که می توانیم جایگاه خود را در میان بشر باری دیگر احراز نمائیم چراکه قرآن باقی است محفوظ وبدون کدام تغییر وهمچنان تغییر نا پذیر به هر اندازه که در  ما تغییر می آید ودشمنان تلاش می کنند تا وضعیت ما را تغییر دهند ویا ما را از قرآن دور نگهدارند . در اینجا ما به چند مسئله وقضیه مهم واساسی اشاره می نمائیم تا بر ما روشن گردد که چطور امت اسلامی می تواند خود را از این چالشی که فرا راه او قرار دارد بیرون کشد وبه این بحران نقطه پایان بگذارد.

  • اول : درک  و شناخت  حقیقی جایگاه قرآن به اینکه قرآن کلام خداوند است و با کلام هیچ بشری قابل مقایسه نیست چیزی را که به آن اشاره نمودیم اصل مهمی بر آن بنا می گردد وآن اصل اعتماد مطلق به نصوص قرآن کریم است وتصدیق نمودن به تمام حقایق واحکامیکه در آن موجود می باشد وتعلق به ابعاد مختلف زندگی  فردی واجتماعی اعم از بعد اخلاقی، عبادی، اجتماعی، و … می گردد. اگر شناخت ما از قرآن و اعتماد ما به آن به همین نحو باشد هیچ مجالی برای دیگر آواز ها نمی ماند تا بر قرآن آواز بلند کنند ومیدان شک وتردید را بر کسانیکه شک پراکنی نموده وکسانی که بخواهند از روی هوا وهوس از قرآن بعضی  از احکامش را گرفته وبعضی از آن را رها نمایند تنگ خواهد نمود. پس باید تسلیم کامل در برابر قرآن صورت گیرد    {وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلاً} [النساء: ٢٢١]

واین تسلیم شدن به برنامه های قرآن تنها شامل یک گروه از انسانها نیست که تنها مخاطبش یک طائفه خاص باشد . بلکه خطاب متوجه کل افراد می باشد که باید دساتیر وبرنامه های آنرا در وجود ، حیات وزندگی ، عبادات ومعاملات خویش پیاده نموده وآنرا مراعات نمایند. بیائیم جایگاه وتوصیف قرآن را از زبان کسی بشنویم که برایش نازل گردیده است 

(فیه نبأ ما قبلکم، وخبرُ ما بعدکم، وحُکْمُ ما بینکم، هو الفصل لیس بالهزل، من ترکه من جبار قصمه الله، ومن ابتغى الهدى فی غیره أضله الله، وهو حبل الله المتین، ونوره المبین، وهو الذکر الحکیم، وهو الصراط المستقیم، وهو الذی لا تزیغ به الأهواء، ولا تلتبس به الألسنه، ولا یشبع منه العلماء، ولا یَخْلَق عن کثره الرد، ولا تنقضی عجائبه، وهو الذی لم تنتهِ الجن إذ سمعته حتى قالوا: {إنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً . یَهْدِی إلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَداً} [الجن: ١ – ٢].     من قال به صدق، ومن عمل به أُجِر، ومن حکم به عدل، ومن دعا إلیه هُدِی إلى صراط مستقیم). 

آنچه سبب تأسف گردیده این است که  امروزه قرآن در واقعیت زندگی مسلمانان  از حیث نظری وتئوری تصدیق می گردد ولاکن در عرصه عمل به آن  دچار چالشهای بس قوی گردیده که این خود ممثل جدائی بین نظر وتطبیق، قول وعمل، ادعا و واقعیتها است.  

  • دوم: چیز دیگری که باید در اینجا به آن اشاره نمائیم این است که عده ی گمان می کنند بعضی از حقایق که  در قرآن به آن اشاره شده است  مانند وعده خداوند برای نصرت مسلمانان و یابه ذلت کشاندن  یهود ودیگر دشمنان دین  حال اینکه حقایق طوری دیگر رقم خورده و این حالت سبب می شود تا اعتمادشان نسبت به قرآن کم رنگ شود وگمان می کنند که باید نصوصش تحریف شود تا با واقعیت ها سازگار شود چنین برداشتی از قرآن یک خطاء بزرگ محسوب می شود . چراکه واقعیت را بر ما معکوس جلوه داده وگمان می شود آنچه از واقعیت ها که در زندگی جریان دارد اصل بوده وآنچه  در قرآن به آن اشاره گردیده تابع آن خواهد بود!   

جواب ما برای این دسته از عزیزانی که دچار چنین گمان واهی شده اند این است ، باید یقین کامل داشته باشیم بر اینکه آنچه در قرآن از وعده وعید ها آمده است تمامش حق بوده وهیچ شکی در آن نیست واگر می بینیم که حقایق حیات طوری دیگری نمودار شده است به این معنا که در ظاهر دشمنان دین خدا با عزت زندگی می کنند ومسلمانان با ذلت سر افکندگی بسر می برند وعده و وعیدهای قرآن کریم سر جای خودش ثابت ومحکم بوده و خلافی را که ما شاهد آن هستیم در واقع آنرا باید در اسبابی جستجو نمائیم که در قرآن کریم ذکر آن رفته و الله متعال آن اسباب و وسایل را مشخص نموده است الله متعال سبب عزت مسلمانان را وابسته به روی آوری وچنگ زدن به تعالیم دین قرارداده است اما زمانیکه از آن دور شدند از قیام دین در زندگی به وجه کامل آن شانه خالی نمودند ومرتکب انواع گناهان ومعاصی گردیدند اینجاست که می بینینم دچار انواع واقسام ذلت ها گردیده اند 

خلاصه اصل دوم که به آن اشاره نمودیم این است ، باید به تمام آنچه در قرآن آمده اعم از قصص ، احکام ،امر ونهی ایمان وتصدیق کامل داشته باشیم وبر هر آیت از آیات آن تدبر وتأمل کافی نمائیم .چراکه حقایق قرآن تغییر نا پذیر است وبا تغییر زمان ومکان دچار تغییر نمی شود ودر آخر این بحث به بعضی از حقایق قرآن اشاراتی می نمائیم:

– قال – تعالى -: {وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً} [طه: ۴٢١].

– وقال – تعالى -: {إن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ}. [محمد: ٧]

 – وقال – تعالى -: {إنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ} [الرعد: ١١].

– وقال – تعالى – عن الیهود: {ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إلاَّ بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ} [آل عمران: ٢١١].

– وقال – تعالى – عن الربا: {یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ} [البقره: ۶٧٢].


  • نویسنده: داکتر محمود عبدالرحمن

 

 

 

اشتراک گذاری
فروغ اندیشه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *